عقل و دين و سازگاري آن دو در اصول « الكافي » - صفحه 80

ظاهر و باطن است و براى باطن قرآن ، نياز به قواعدى است كه مرد متفكّر با آن مى تواند بر تأويل آن نايل آيد و ظاهر آيات و عقايد را كه شرع براى عامّه مردم خواسته است ، بشناسد. ۱ او مى گويد :
اگر شريعت اسلام ، حق است و مردم را به نگريستن ، امر مى كند تا به حق رسند، ما مسلمانان مى دانيم كه نظر برهانى هرگز به مخالفت با آنچه در شرع آمده است ، منجر نمى گردد ؛ چه حق ، با حق معارضه ندارد، بلكه همواره موافق با آن است و بدان شهادت دهد . ۲
عبد الحسين خسروپناه ، معتقد است كه در عصر روشنگرى نيز به سه رويكرد ميان عقل و دين اشاره شده است :
رويكرد نخست ، از آنِ روشنگرانى است كه دين طبيعى و دين الهى را پذيرفته اند و باورشان اين بوده كه از راه وحى و قوانين طبيعى مى توان به خدا اعتقاد ورزيد . رويكرد دوم، جانبداران دين طبيعى بودند كه وحى را تخطئه مى كردند و رويكرد سوم از آنِ كسانى است كه انواع صورت هاى دين طبيعى و الهى را تخطئه كردند و تنها به توانايى عقل در حوزه هاى علم و دين و تمام شئون حيات انسانى اعتراف داشتند. نهضت روشنگرى، واكنش هايى از سوى كليسا، رومانتيسم در ادبيات، و پارسامنشى در نهضت فلسفى را در پى داشت.
ديويد هيوم ، فيلسوف انگليسى قرن هجدهم ، با نفى ضرورت علّى و معلولى، دفاع عقلانى از مسيحيت را بى حاصل دانست و كانت، فيلسوف نام آور آلمانى نيز اثبات خدا و آموزه هاى دينى را از حدّ توانايى عقل نظرى خارج شمرد و تمام فيلسوفان پس از خود و از جمله : كى يركگارد، هگل، هوسرل، و مكاتب فلسفى اى چون : پديدارشناسى اگزيستانسياليسم، پوزيتويسم منطقى و تحليل زبانى را متأثّر

1.ر . ك : تاريخ فلسفه در جهان اسلامى ، ج ۲ ، ص ۶۵۵ ؛ تاريخ فلسفه در قرون وسطى و رنسانس ، ص ۴۵۴ ـ ۴۵۵ .

2.تاريخ فلسفه در جهان اسلامى ، ج ۲ ، ص ۶۵۷ .

صفحه از 104