عقل و دين و سازگاري آن دو در اصول « الكافي » - صفحه 81

ساخت .
امروزه ، اين مطلب از مسلّمات فلسفه غرب است كه باورهاى دينى ، تحقيق پذير يا اثبات پذير عقلانى نيستند و تنها از طريق كاركردهاى آن تجربه دينى مى توان ايمان دينى را توجيه كرد. كانت ، علم را حاصل هم كُنشى ذهن و عين مى دانست و ذهن را آينه تمام عيار واقع معرّفى نمى كرد. وى با قالب هاى دوازده گانه ذهن ، به تأثير دستگاه ذهن يعنى زمان و مكان، نقد عقل نظرى و ناتوانى عقل در اثبات امور ماوراى طبيعى از جمله وجود خداوند را پى ريزى كرد. البته وى آن را در انكار هستى نيز ناتوان مى دانست. كانت از اين نكته مهم معرفت شناختى ، غفلت كرد كه نظام معرفت شناختى او به نسبيت گرايى مى انجامد و لازمه اين آفت، فروپاشى نظام كانت است.
با اين مقدّمه ، روشن شد كه عقل گرايى در قرن هجدهم و نوزدهم ، كاربردى كاملاً منفى داشته و بر نهضت ضد دينى و الهى دلالت مى كرده است. برخلاف عقل گرايى قرن شانزدهم و هفدهم كه در برابر تجربه گرايى بود و كاملاً مؤيّد و مدافع دين تلقّى مى شد. براى نمونه مى توان به عقل گرايى دكارت ـ كه مفهوم خداوند را از مفاهيم فطرى مى شمرد ـ و عقل گرايى لايب نيتز و مالبرانش ـ كه با دلايل عقل به اثبات خداوند مى پرداختند ـ اشاره كرد . ۱

ب . ديدگاه انديشمندان اسلامى

دستاوردهاى فراوان و گوناگون علمى، فكرى و معرفتى، نشر و گسترش آثار مختلف در حوزه تمدّن اسلامى، نگاه هر محقّق منصف را به خود جلب مى كند ؛ چرا كه ابداع ، اختراع و تأسيس حوزه هاى مختلف فكرى ، در تمدّن اسلامى ، كم نبوده ، بويژه در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله كه بزرگ ترين دستاوردهاى جامعه انسانى ،

1.كلام جديد، ص ۳ ۶۴ .

صفحه از 104