عقل و دين و سازگاري آن دو در اصول « الكافي » - صفحه 96

در روايات آمده است كه به برخى از موجودات از جمله انسان ، نيرويى (عقل) داده شده است كه بر اساس آن ، مصلحت يا مفسده موجود در افعال را درك مى كند و آنچه مصلحت دارد را «حَسَن» و هر چه مفسده دارد را «قبيح» مى شمارد. ۱ فاعل فعل اوّل (حسن) را مى ستايد و مستحقّ پاداش مى بيند و فاعل فعل دوم (قبيح) را سرزنش مى كند و سزاوار كيفر مى داند. با اين نيرو ، با نهادها و گزاره هايى كه خارج از حسّ و خيال است، ارتباط برقرار مى سازد. درك مى كند كه خدا هست و اجتماع دو ضد ، محال است.
نكته قابل توجّه اين است كه تمام آثار نسبت داده شده به عقل و تعقّل ، آثارى ارزشى و مثبت اند . در هيچ آيه يا روايتى ، اثر منفى و ناهنجارى به عقل و تعقّل نسبت داده نشده است. از اين رو ، برخى روايات مى كوشند كه حوزه عقل را از توهّم عقل جدا سازند تا از يكديگر ممتاز گردند. ۲

9. ويرانى عقل ، برابر با ويرانىِ دين و دنيا

از ديگر دلايل سازگارى عقل و دين، زمانى است كه انسان ، با آرزوهاى دور و دراز، گفتارهاى بيهوده و خواهش هاى نفس، عقلش را تباه مى سازد. چنانچه امام موسى بن جعفر عليهماالسلامبه هشام بن حكم فرمود :
عاقل ، كسى است كه حلال ، او را از سپاس گزارى باز ندارد و حرام ، بر صبرش چيره نشود . و هر كس سه چيز را بر سه چيز مسلّط سازد، به ويرانى عقلش كمك كرده است: آن كه پرتوِ فكرش را به آرزوهاى درازش تاريك كند و آن كه شگفتى هاى حكمت را به گفتار بيهوده اش نابود كند ... آن كه پرتو اندرز گرفتن

1.الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۲ ـ ۳۴ .

2.همان، ص ۱۱، ح ۳ ـ ۴ .

صفحه از 104