عقل و دين و سازگاري آن دو در اصول « الكافي » - صفحه 98

را رهاورد انفعالاتى چون ترس از بلا و اميد به بهره يابى يا بهبود كار به شمار آوردند. روشن است شريعت برآمده از اين دين ، تا چه پايه ، عقل ستيز است. با اين رويكرد ، عقل به مصيبت دين گرفتار شده و از سوى ديگر در زندان تدبير ، سياست و شيطنت درآمده است. با اين ديدگاه ، جنگى موهوم بين دين وعقل و بدون چشم انداز صلح، ميان آن دو پديد مى آيد. اينها همه بر خلاف آموزه هايى است كه در آيات وروايات معصوم عليه السلام به ما رسيده است.
با توجّه به آنچه بيان شد، عقل و دين ، دو موهبت و نعمت گران بهايى هستند كه از سوى خالق و دادار هستى براى بشر به ارمغان آمده اند . در اين رهگذر ، عزّت و شرافت انسانى در گروىِ برخوردارى از آن دو مخلوق پروردگار جهان است . توجّه كردن به يكى و دورى جستن از ديگرى و ايجاد ناسازگارى ، عدم همكارى و هميارى بين آنها، خسارت و تهديدهاى جبران ناپذيرى را به دنبال خواهد داشت. آنچنان كه گفته شد ، تكيه كردن به عقل صِرف و دورى جستن از دين ، باعث سركشى و ناهنجارى در جامعه مى شود؛ زيرا اين پديده ، در طول تاريخ بشر در برخى از جوامع انسانى ، وجود داشته و دارد. زاييده اين نوع نگرش ، به بحران انسانى منجر گرديد. انسان در اين حوزه ، در بى هويّتى، پوچ انگارى و بدون انگيزه صحيح و مشخّص ، به سر مى برد و پايان زندگى او در همين دنيا ختم مى شود.
از سوى ديگر، جدانگارى دين از عقل، دچار انحرافاتى مى شود ؛ چون كه از قدرت عقل و فهم ، بهره برده نمى شود. اين نگرش نيز سبب مى گردد تا خرافه پرستى و خرافه گويى و تحريف هاى گوناگونْ صورت گيرد و در نهايت ، تحجّر و جُمود فكرى ، شخص را احاطه و به ورطه نابودى بكشاند.
عقل در مكاتب مختلف ، از ساختارهاى گوناگونى تشكيل يافته است. براى نمونه، فيلسوفان غربى ، به دو دسته عقل گرايان و تجربه گرايان تقسيم مى شوند. عقل گرايان نيز از ساختار يكسان عقلى برخوردار نيستند؛ زيرا ساختار عقل گرايى

صفحه از 104