معارف الهى و حكمت ربّانى را به دست مى آورد و آن حكمت ، بعد از حصولش ، موجب كمال و افزايش بصيرت عقل مى گردد . لذا هر يك از آن دو (عقل و حكمت) ، موجب خروج ديگرى از حدّ نقص ، به حدّ كمال مى شود ، بدون اين كه مستلزم دور گردد . ترقّى در كمال عقل ، به قوّه و استعداد ، وابسته است . با تعلّم حكمت، عقلْ ترقّى مى يابد و با ترقّى عقل ، حكمت جديدى حاصل مى شود كه قبلاً استعداد آن را نداشت. اثر عقل ، رسيدن به عمق حكمت و نيل به نهايت كمال آن است و اثر حكمت ، رسيدن به عمق عقل و نهايت كمال آن است . ۱
چنان كه امام صادق از على عليه السلام نقل مى كند :
عمق حكمت ، با عقل و عمق عقل ، با حكمتْ بيرون مى آيد ، و با حسن تدبير، ادب شايسته ، به دست مى آيد . تفكّر و تعقّل ، مايه حيات دل شخص با بصيرت است ، همانند رونده در تاريكى ، كه به وسيله نور گام برمى دارد ، به خوبى رهايى مى يابد و اندكى در راه ، درنگ مى كند . ۲
مراد از حكمت ، حقايق علوم الهى و معارف دينى است كه تنها راه رسيدن به آن ، عقل است و چون با درجه اى از عقل ، به درجه اى از حكمت مى رسد ، عكس العملش اين است كه عقلش پرتو بيشترى مى گيرد و به واسطه ترقّى حكمت ، عقل هم ترقّى و كمال مى يابد و مراد از ادب ، حفظ حدّ هر چيز ، به شكل پسنديده آن است ، مانند اخلاق حميده و انجام دادن اعمال شرعى كه اينها در صورتى به دست مى آيند كه معلّم مدبّر و با سياستى براى فرد يا جامعه ، وجود داشته باشد . ۳
1.شرح اُصول الكافى ، ص ۳۲۹ و ۳۳۰ ؛ مرآة العقول ، ص ۹۵ ؛ التعليقات على شرح اُصول الكافى للمازندرانى ، ص ۳۲۹ ؛ ترجمه خلاصه اى از اصول كافى شيخ كلينى ، ص ۱۵۴ ؛ فرهنگ علوم فلسفى و كلامى ، ج ۲ ، ص ۱۴۸ .
2.الكافى ، ج ۱ ، ص ۲۸ ، ح ۳۴ ؛ اُصول الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۳ .
3.اُصول الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۳ .