قطعى احتمالى اين دو روايت به نسل هاى بعدى ، از طريق ثبت در كتب يا نقل شفاهى وجود نخواهد داشت. بنا بر اين ، امكان تعارض در دو روايت قطعى الصدور وجود دارد .
دوم آن كه آيا ملاك شهرت ، مى تواند بين دو روايت قطعى ، ترجيحى ايجاد نمايد ؟
به عبارت ديگر ، آيا در مقايسه دو روايت قطعى الصدور ، امكان دارد يكى مشهور و ديگرى غير مشهور يا يكى مشهورتر از ديگرى باشد ؟ اين احتمال نيز با توجّه تعداد راويان در هر طبقه يا صاحبان مصنّفات حديثى كه روايت را در كتاب خود آورده اند ، به وجود مى آيد . بويژه آن هنگام كه توجّه را از صرف خود روايت ، به مضمون آن و رواياتى كه مضون مشابه را در بر دارند تعميم داده ، منظور از مشهور را تأييد روايت به روايات ديگر با مضمون مشابه در مقابل نادر بودن روايات با حكم معارض بدانيم.
در اين حال ، شرايط مختلفى مى تواند نقل كمتر را ( چه در طبقه روات از معصوم و چه در طبقات بعدى ) على رغم قطع به صدور ، توجيه نمايد . پرسش از مضمون واحد ، مى تواند پاسخ هاى متفاوتى از معصوم عليه السلام را در پى داشته باشد . شرايط خاص سائل يا حالتى خاص از مسئله كه مورد نظر سائل بوده است ، مى تواند پاسخ هاى متفاوتى را اقتضا كند . در چنين حالتى ، روايتِ كمتر نقل شده توسط روات دست اوّل ، مى تواند ناظر به چنين حالاتى صادر شده باشد ؛ در برابر ساير موارد كه پرسش مربوط به حالت كلى تر بوده و لذا بيشتر هم مورد سؤال واقع شده است ، در نتيجه روايات بيشترى نقل شده است. به عبارت ديگر ، ممكن است على رغم قطعى الصدور بودن هر دو مضمون ، كثرتِ نقل يكى از آنها ، بيانگر كلّيت حكم يا صحّت آن بر خلاف ديگرى باشد . از اين رو ، اين ملاك نيز مى تواند به نوعى دلالت بر ترجيح مضمون تلقّى گردد و نه صدور يا عدم صدور .