درنگي در كتاب « الكليني وتأويلاته الباطنية » - صفحه 484

بررسى معيار فهم سلف

معيار دوم نزد مؤلّف، «فهم سلف» از آيات وحى است. سلف، در كلام مؤلّف، صحابه و تابعان هستند. وى مى نويسد :
و كثير من الروايات الحديثية التى أوردها الكلينى فى الكافى، تحتاج إلى نظر و نقد و بحث و تحليل... و عرضها على الاُصول الصحيحة المعتمدة من الكتاب و السنّة و فهم السلف الاُمة من الصحابة و التابعين لمعرفة ما فيها من أخطاء... . ۱
به طور نمونه، وى براساس همين معيار، روايت كلينى را در تفسير آيه 54 سوره نساء، باطل مى شمرد و مى نويسد :
و هذا تفسير للآية، مردود و لا يتّفق مع سياقها و لا مع فهم الصحابة والتابعين. ۲
از نظر مؤلّف، صحابه، در رتبه نخست فهم قرآن قرار دارند ۳ و افرادى از آنان، از جمله ابوبكر، عمر و عثمان، از راسخان در علم به شمار مى آيند. ۴ اختلاف صحابه در تفسير، اندك است و آن هم از نوع اختلاف تنوّع است ، نه اختلاف تضاد و تناقض . ۵ اين ديدگاه درباره صحابه، معيار پنهان و آشكار مؤلّف در صحّت و سقم روايات كتاب الكافى و به پيرو آن ديدگاه هاى شيعه است. مؤلّف ، در اين زمينه، متأثّر از ساير دانشمندان اهل سنّت ، بويژه پيشواى سلفيان، يعنى ابن تيميه است. اين مطلب روشن است كه هر چند قرآن به لغت عرب و اساليب عربى نازل شده اما از اين نمى توان نتيجه گرفت كه پس تمام صحابه عرب زبان و شاهد نزول وحى ، همه معانى قرآن را در مفردات و جملات آن در يك سطح درك مى كردند . ذهبى ضمن نقد ديدگاه ابن خلدون (كه همه صحابه را صاحب فهم معانى قرآن مى داند به اين دليل كه قرآن به زبان آنان نازل شده) به اين حقيقت معترف است . ۶ بنا بر اين بايد ديد ادله اعتبار فهم صحابه (و تابعين) چيست .
در مصادر اهل سنّت، دليل قرآنى يا روايى خاصى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درباره حجّيت قول همه صحابه (به عنوان سلف) در تفسير قرآن به چشم نمى خورد. دانشمندان اهل سنّت نيز، به روايتى تمسّك نكرده اند. ۷ اساساً ادلّه اهل سنّت در اين باره، اعتبارى (غير نقلى) است. اين ادلّه، مشابه يكديگر و بر مبناى تلقّى اهل سنّت از صحابه پيامبر خدا و حضور آنان در حين نزول وحى است. ابن كثير (م / 774 ق) كه اساسا مقدمه تفسيرش برگرفته از استادش ابن تيميه است عين عبارت ابن تيميه را در اين باره آورده و مى نويسد:
إذا لم نجد التفسير فى القرآن و لا فى السنّة، رجعنا فى ذلك إلى أقوال الصحابة، فإنّهم أدرى بذلك لما شاهدوا من القرائن و الأحوال التى اختصّوا بها و لما لهم من الفهم التام و العلم الصحيح و العمل الصالح لا سيّما علماءهم و كبراءهم، كالأئمة الأربعة الخلفاء الراشدين و الأئمة المهديين و عبد اللّه بن مسعود... والحبر البحر عبداللّه بن عباس...؛ ۸
هنگامى كه تفسير آيه اى را در خود قرآن و سنّت نيافتيم، به اقوال صحابه رجوع مى كنيم. آنان داناتر به تفسيرند؛ چون شاهد قراين و احوالى هستند كه اختصاص به زمان آنان دارد و نيز آنان داراى فهم تام و دانش درست و عمل شايسته اند، بويژه علما و بزرگان صحابه مانند خلفاى راشدين و عبد اللّه بن مسعود... و دانشمند درياى علم، عبداللّه بن عباس... .
سيوطى نيز همين عبارت را به عنوان دليل حجّيت قول صحابه آورده است. ۹
دكتر ذهبى نيز پس از حدود هفت قرن، عبارت ابن كثير (بلكه با تقليد از الفاظ وى) را آورده و تنها به آن ، اين جمله را مى افزايد:
و لإحتمال أن يكونوا سمعوه من الرسول ـ صلّى اللّه عليه [وآله ]وسلم ـ ؛ ۱۰
چون احتمال دارد، آنچه آنان در تفسير مى گويند از پيامبر خدا ـ صلى اللّه عليه [وآله] و سلم ـ شنيده باشند.
دليل ديگر در اين زمينه، ديدگاه برخى از اهل سنّت از جمله ابن تيميه است كه مى گويد: «پيامبر خدا، تمام معانى قرآن را براى اصحابشان بيان كرده اند». ۱۱ در اين باره ، روايتى از ابن مسعود نقل شده كه مى گويد:
كان الرجل منّا إذا تعلّم عشر آيات، لم يتجاوزهنّ حتى يعلم معانيهن و العمل بهنّ؛ ۱۲ هر كس از ما، ده آيه را فرا مى گرفت، از آن نمى گذشت تا آن كه معانى آيات و [چگونگى] عمل به آنان را ياد گيرد.
ابن قيّم، تلاش كرده تا اثبات كند صحابه، تفسير تمام قرآن را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به ارث برده اند، ۱۳ بر همين اساس، ابن تيميه و ابن قيّم ادعا مى كنند:
غالب اختلاف سلف [كه در رأس آنان صحابه قرار دارند] در تفسير، اختلاف تنوّع است ، نه اختلاف تضاد [يعنى امكان جمع بين آراى آنان هست]. ۱۴
شاطبى نيز ضمن بر شمردن مراتب علم مفسّران، صحابه و تابعان را در رديف اوّل و آنان را راسخان در علم مى شمرد و خود و ديگران را با علم و فهم آنان قابل مقايسه نمى داند. ۱۵
ابن تيميه ، براساس انديشه سلفى گرى و تعلّق خود به تفسير صحابه و تابعان ، بر اين ادعاست :
نحن نعلم أنّ القرآن قرأه الصحابة و التابعون و تابعوهم و أنّهم كانوا أعلم بتفسيره ومعانيه... فمن خالف قولهم و فسّر القرآن بخلاف تفسيرهم، فقد أخطأ فى الدليل و المدلول ؛۱۶
ما مى دانيم كه صحابه و تابعين و تابعين تابعين، قرآن را مى خواندند و آنان آگاه تر از ديگران به تفسير و معانى آن بوده اند. پس هر كس از قول آنان سرپيچد و قرآن را بر خلاف تفسير آنان تفسير كند، هم در شيوه تفسير و هم در معنايى كه به دست آورده، به خطا رفته است.
دكتر ذهبى ۱۷ و دكتر فهد رومى، ۱۸ به پيروى از ابن تيميه، همين ديدگاه را پذيرفته و آن را شرح و بسط داده اند. دكتر خالدى نيز با نقل عين عبارت ابن تيميه ، ۱۹ بدون آن كه به وى نسبت دهد، آن را معيار صحّت و سُقم روايات كتاب الكافى قرار داده است. در حالى كه اين معيار، با ضعف ها و كاستى هاى فراوانى روبه روست كه به زودى خواهيد ديد.

1.الكلينى وتأويلاته الباطنية، ص ۱۰ .

2.وسائل الشيعة ، ج۳ ، ص۱۴ ، ( باب ۵ من أبواب أعداد الفرائض ونوافلها ، ح۲ ) .

3.وسائل الشيعة ، ج۸ ، ص۱۷۳ ، ( باب ۳ من أبواب أقسام الحجّ ، ح۷ ) .

4.همان، ص ۶۴ .

5.همان، ص ۱۱۳ و ۱۳۴ .

6.همان، ص ۱۱۲ .

7.همان، ص ۲۰ .

8.التفسير والمفسرون ، محمّد حسين ذهبى ، ج ۱ ، ص ۳۳ .

9.ممكن است به اطلاق حديث «أصحابى كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم؛ اصحاب من، مانند ستارگان هستند، به هر كدام اقتدا كنيد ، هدايت مى يابيد»، در اين باره تمسّك شود (ر. ك : الاعتقاد على مذهب السلف من اهل السنّة، ص ۱۸۱؛ الشفاء بتعريف حقوق المصطفى، ص ۶۱۳). ليكن اين حديث، افزون بر ضعف در سند و حتّى اعتراف اهل سنّت به وضع آن (ر. ك : اعلام الموقّعين، ص ۲۲۳؛ الشفاء بتعريف حقوق المصطفى ، ص ۶۱۳؛ تعليقة بجاوى . وى به نقل از ابن حزم و حافظ عراقى، اين حديث را ضعيف، حتّى موضوع مى داند)، از نظر دلالت نيز مخدوش است. اساساً ممكن نيست به سنّت همه صحابه ـ كه احياناً با يكديگر متناقض است ـ ، اقتدا شود .

10.تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج ۱، ص ۳ . و نيز ، نك : ابن تيميه : ص ۴۰ ابن عطيّة نيز هر چه از ر صحابه در تفسير اخذ شود را نيكو مى شمرد و مقدم مى داند و مى گويد: «چون آنان شاهد نزول آيات بوده و قرآن به زبان آنان نازل شده است» (ر.ك : المحرر الوجيز ، ج ۱، ص ۵۰) .

11.ر.ك : الاتقان، ج ۲، ص ۱۱۹۷ .

12.التفسير و المفسّرون، ج ۱، ص ۲۷۱ و ۲۷۷. و نيز، ر.ك : مناهج المفسرين، ص ۲۰۶. وى اين شيوه را برگرفته از تفكّر سلفى گرى مى داند .

13.مقدمة فى اُصول التفسير، ص ۹ .

14.جامع البيان، ج ۱، ص ۲۷ . نيز ، ر.ك : البرهان، ج ۲، ص ۱۵۷ .

15.أعلام الموقّعين، ج ۱، ص ۱۱ .

16.مقدمة فى اُصول التفسير، ص ۱۱ . نيز ر.ك : منهج أهل السنّة فى التفسير، ص ۳۵ .

17.به نقل از محاسن التأويل ، ج ۱ ، ص ۱۶۶ .

18.التفسير الكبير ، ج ۱، ص ۲۲۹ .

19.التفسير والمفسّرون، ج ۱، ص ۲۸۱ .

20.همان ، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۲ .

21.ر.ك : الكلينى وتأويلاته الباطنية ، ص ۶ .

صفحه از 512