درنگي در كتاب « الكليني وتأويلاته الباطنية » - صفحه 492

بررسى و نقد ادلّه حجيّت قول سلف در تفسير

در بررسى حجيّت قول سلف، كافى است كه اقوال و آراى صحابه را بررسى كنيم تا به طريق اولويت، اعتبار اقوال و آراى تابعان ، آشكار گردد. در اين جا بايد دو مقام از يكديگر جدا شود: يك. قول صحابى ، به عنوان راوى در تفسير ؛ دو. قول صحابى ، بر گرفته از اجتهاد در تفسير، كه در اصطلاح به حديث «موقوف يا أثر» نامبردار است. در موردى كه صحابى، راوى تفسير آيات است، بايد مانند ساير احاديث، مورد نقد سندى و دلالى قرار گيرد؛ چون:
اولاً، عدالت تمام صحابه، محرز نيست و بايد عدالت راوى حديث، احراز شود. اين مبنا (عدالت تمام صحابه)، از نظر صحابه و جمعى از اهل سنّت به استناد آيات، روايات و شواهد تاريخى، مورد مناقشه هاى جدّى اى قرار گرفته است. ۱
ثانياً، احاديث متواتر از پيامبر خدا كه مى فرمايد: «لا تكذبوا علىّ»، تحذير از دروغ بستن به پيامبر خدا را اثبات مى كند ۲
كه در عصر خود پيامبر ۳ و پس از ايشان به وقوع پيوسته است. اگر خود اين حديث هم جعلى باشد، باز نشان مى دهد بر پيامبر خدا دروغ مى بستند و حديث جعل مى كردند. امام على عليه السلام مى فرمايد:
لقد كذب على رسول اللّه صلى الله عليه و آله حتى قام خطيباً، فقال: من كذب علىّ متعمّداً فليتبوأ مقعده من النّار؛۴
بر پيامبر دروغ بستند تا آن كه پيامبر برخاسته ، خطبه خواندند و فرمودند: هر كس بر من به طور عمد دروغ ببندد، پس بايد جايگاهش را در آتش آماده سازد.
ثالثاً ، صحابه در صِدق روايت ، تفاوت دارند، به گونه اى كه خودشان درباره درستى گفتار يكديگر به طور يكسان عمل نمى كردند. عمر بن خطّاب، عبد الرحمان بن عوف را تصديق مى كند و به او مى گويد: «أنت عندنا العدل الرضا؛ تو نزد ما، عادل و پسنديده اى» ؛ ولى به ابو موسى اشعرى مى گويد: «ائت بمن يشهد معك؛ براى صِدق گفتارت، گواه بياور». ۵
رابعاً، خود صحابه، يكديگر را نقد و تخطئه مى كردند. به طور نمونه، عايشه درباره حديث عمر و ابن عمر كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنين نقل مى كنند: «مرده با گريه اهلش، زجر مى كشد»، مى گويد :
شما حديث مى گوييد بدون دروغ ؛ لكن گوش، خطا مى كند. به خدا سوگند كه پيامبر خدا ـ صلى اللّه عليه [وآله ]ـ ،چنين حديثى ندارد !. ۶
خامسا، تفاوت نقل روايات صحابه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در موضوع واحد، غير قابل انكار است. مانند حديث انس، ابو هريره و ابى بن كعب، درباره مقدار «قنطار» كه با كميت هاى گوناگون ، نقل شده است. ۷
اين ادلّه و قراين، نشان مى دهد حديثى كه از صحابى درباره تفسير قرآن (يا غير تفسير)، نقل مى شود بايد مانند ساير احاديث، مورد نقد سندى و دلالى قرار گيرد و صِرف نقل قول از صحابى، اعتبارى به روايت نمى بخشد؛ جز آن كه خبرى متواتر يا محفوف به قرينه قطعيه باشد، در اين صورت، بيانى براى آيات قرآن شمرده مى شود. افزون بر اين، در مقام اثبات نيز روايات تفسيرى صحابه و ديگران (مانند تابعان و...)، با دشوارى هايى روبه روست. از جمله ، منع نگارش و حتّى نشر حديث به ويژه با شعار «جرّدوا القرآن وأقلّوا الرواية عن محمّد ، قرآن را از حديث تجريد و از پيامبر كم روايت كنيد» ۸ از ناحيه عمر و بالاخره امتداد منع نگارش حديث كه حدود يك قرن و نيم در بين اهل سنّت به طول انجاميد و به طور طبيعى موجب بروز تغيير و تبديل در متن احاديث شد. ۹ همچنين وضع و جعل احاديث و نسبت دادن آنها به صحابه كه به اعتراف اهل سنّت، موجب وجود روايات جعلىِ بى شمارى در تفسير قرآن شده است ، ۱۰ به گونه اى كه برخى مانند احمد بن حنبل مى گويد:
سه چيز ، بى ريشه است: تفسير، ملاحم (داستان هاى درباره جنگ ها و شورش ها)، مغازى (مناقب و بيان اوصاف جنگاوران). ۱۱

1.وسائل الشيعة ، ج۱ ، ص۶۶۹ ، ( باب ۴۰ من أبواب الاحتضار ، ح۴ ) .

2.به طور نمونه ، ر.ك : الإيضاح ، ص ۲۲۹؛ الافصاح فى الإمامة، ص ۴۰ و ۴۱؛ وصول الأخيار إلى اُصول ر الأخبار ، ص ۱۶۳؛ الدرجات الرفيعة، ص ۹ ـ ۴۱؛ معالم المدرستين، ص ۱۱۳ ـ ۱۳۷؛ شرح المقاصد، ج ۵، ص ۳۱۰ و ۳۱۱. گفته شده كه مارزى، ابن عماد حنبلى و شوكانى، از قدما، و محمّد عبده، رشيد رضا، مقبلى، سيّد قطب، محمود ابو ريّه، از متأخران، به اين قول (عدم عدالت جميع صحابه) گرايش دارند. براى توضيح بيشتر در اين باره، ر. ك : مركز الرسالة، الصحابة فى القرآن و السنّة والتاريخ .

3.صحيح البخارى، كتاب العلم، باب اثم من كذب على النبى . ابن حجر، اين احاديث را متواتر مى داند . ر.ك : فتح البارى، ج ۱، ص ۲۰۳؛ قواعد التحديث ، ص ۱۷۹ .

4.ر. ك : أضواء على السنّة المحمديّة، ص ۶۵؛ الإحكام فى اُصول الأحكام ، ج ۲ ، ص ۵۸۲ .

5.نهج البلاغه ، خطبه ۲۱۰ .

6.أضواء على السنّة المحمديّة، ص ۷۳ .

7.ر. ك : همان ، ص ۷۶ .

8.ر. ك : مسند أحمد ، ج ۱۴، ص ۳۶۶، ح ۸۷۵۸ .

9.تاريخ الطبرى ، ج ۴ ، ص ۲۰۴ ؛ شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ، ج ۱۲ ، ص ۹۳ .

10.ر. ك : تدوين السنّة الشريفة، ص ۴۸۱ ـ ۵۴۹؛ منع تدوين الحديث ، ص ۵۰۴ ـ ۵۰۵ .

11.ر. ك : التفسير و المفسّرون، ج ۱، ص ۲۷۳. وى مى نويسد: «و لا يغتر بكل ما ينسب لهم [اى الصحابة] من ذلك، لأن فى التفسير كثيراً ممّا وضع على الصحابة كذباً واختلافاً ؛ نبايد فريب هر آنچه كه به صحابه در تفسير نسبت مى دهند، خورد؛ چون در تفسير، بسيارى از احاديث را از سر دروغ و بهتان به صحابه نسبت مى دهند». نيز ، ر. ك : دائرة المعارف الإسلامية، ج ۷، ص ۳۵۳ (مقالة التفسير، أحمد الخولى) .

12.ر. ك : التفسير والمفسّرون ، ج ۱ ، ص ۴۷ .

صفحه از 512