اعتبار روايات « الكافي » - صفحه 425

و از آنچه در باره كتاب هاى ابن عزاقر كه ابو الحسين بن تمّام ، از خادم حسين بن روح حكايت كرده كه : از ايشان سؤال شد كه : «خانه هاى ما از كتاب هاى ابن عزاقر ، پُر است . چه كنيم؟» . ايشان گفت : «من هر آنچه امام ابو محمّد حسن بن على عليه السلام راجع به كتب بنى فضّال فرمود كه : «خذوا بما رووا و ذروا بما رأوا» مى گويم. از آنچه بيان شد ، به دست مى آيد كه بعيد است و در نهايت بُعد كه اَحَدى از آنان ، از شيخ كلينى ، اين كتاب را نخواهد ؛ كتابى را كه شيخ كلينى براى عمل عموم شيعه نگاشته يا اين كتاب را نزد شيخ كلينى نبيند و بر آن ننگرد ، با اين كه بزرگان شيعه و سرانِ اماميه ، به اين كتاب توجّه نموده و در كنار آن ايستاده اند.
و كوتاه سخن اين كه : كسى كه به اين مجموعه از قرائن توجّه كند ، شايد به آنچه سيّد بزرگوار (ابن طاووس) بدان اشاره كرده ، اطمينان پيدا كند.
و اين توهّم كه اگر اين كتاب بر امام عليه السلام يا يكى از نوّاب آن حضرت عرضه شده بود ، اين قضيّه ، شيوع و شهرت مى يافت ، با كتاب هاى ديگرى كه بر پدران امام مهدى عليه السلام عرضه شده ، نقض مى شود ؛ چرا كه هر كدام از آنها جز با يك يا دو طريق ، براى ما نقل نشده است.
علّامه مجلسى رحمه الله در كتاب مرآة العقول مى گويد: و امّا يقين برخى از كسانى كه جزافه مى گويند به اين كه همه كتاب الكافى بر حضرت قائم عليه السلام عرضه شده ، چون در شهر سفيران و نوّاب بوده ۱ (منظور بغداد است) ، اشكال آن روشن است.
آرى! عدم انكار امام قائم عليه السلام در امثال كلينى در تأليفات و رواياتشان، از امورى است كه گمان نزديك به علم مى آورد كه امامان عليهم السلام از كار آنان ، خشنود بوده و عمل به رواياتشان را تجويز مى كرده اند.
گويم: جزاف گويى ، اگر در مورد يقين آنان باشد ، درست است ؛ و امّا در زمينه پديد آمدن وثوق و اطمينان به الكافى به دليلى كه ذكر كرديم ، هرگز جزافى در سخن

1.. ظاهرا مراد او از «بعض» ، ملّا خليل قزوينى است (مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۴۷۳ ، حاشيه ۳) .

صفحه از 438