اعتبار روايات « الكافي » - صفحه 431

همين گونه در مشايخِ مشايخ كلينى ، خواهيم گفت .
امتياز چهارم. شهادت شيخ كلينى قدس سره به درستى رواياتش در مقدّمه الكافى ، آن گونه كه بعضى از آن گذشت و آن ، اين است كه : «گفتى كه دوست مى دارى نزد تو كتابى كامل و جامع همه فنون (علم) دين باشد...» تا آن كه مى گويد: «اين كتاب همراه با آثار صحيح از امامان راستگو عليهم السلام باشد و همراه با سنّت هاى استوارى كه بدان عمل مى شود و واجب الهى و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله بدان ادا مى گردد...» تا آن جا كه مى گويد: «و خداوند ـ كه ستايش ، ويژه اوست ـ ، تأليف كتابى را كه درخواست كردى ، فراهم ساخت و اميدوارم آن گونه كه مى خواستى ، باشد و هر چه كوتاهى در آن باشد ، ولى در نيّت ما و خيرخواهى ، كوتاهى نبوده است ؛ چرا كه خيرخواهى براى برادران و همكيشانمان ، واجب است».
و اين سخن از شيخ كلينى صراحت دارد كه ايشان ، مقدّمه الكافى را پس از تأليف آن نگاشته است. بنا بر اين احتمال اين كه ايشان مقدّمه را اوّل نوشته باشد و سپس از آنچه اوّل نگاشته و منظور داشته ، باز گشته باشد ، از اساس ، باطل است ، آن گونه كه احتمال غفلت از هدف و منظورش درست نيست ؛ چون خود كلينى ادّعا كرده كه كتاب ، آن گونه كه درخواست كننده كتاب خواسته ، تأليف شده است و اين نمى شود ، مگر با استوارى كلينى در راه و روش خودش و توجّه به هدف و نيّت خود در هنگام تأليف. و سپس ، عرضه كتاب بر آنچه منظور داشته است و مطالب كتاب با هدف خودش و هدف درخواست كننده كتاب.
بنا بر اين ، تنها اين مى ماند كه چگونه او توانسته چنين كتابى با اين درجه از اعتبار بنويسد؟ و نيز چگونه اين گواهى او قبول مى افتد؟ ما قبلاً به اختلاف بين قدما و متأخّران در منظور از «صحّت در روايت» ، اشاره كرديم و اين كه با توجّه به اختلاف شهادت دسته اوّل (قدما) ، براى دسته دوم (متأخّران) سودمند نيست . و در اين جا مى خواهيم بيشتر بيان كنيم و توضيح دهيم. لذا مى گوييم: شيخ بهايى در كتاب مشرق

صفحه از 438