اعتبار روايات « الكافي » - صفحه 432

الشمسين ، پس از تقسيم حديث به اقسام چهارگانه مشهور آورده است : «اين اصطلاح ، بين قدماى ما معروف نبوده است ، آن گونه كه براى كسانى كه نسبت به كلام قدما ممارست ورزيده اند، روشن است ؛ بلكه متعارف بين قدما ، اطلاقِ صحيح بر روايتى است كه با قرينه اى كه اعتماد قدما را به خود جلب مى سازد ، تأييد مى گردد و يا با قرينه اين كه موجب وثوق به آن روايت و اعتماد به آن مى شود ، و اين وثوق و اعتماد به روايت ، با امورى چند حاصل مى گردد.
الف . وجود روايت در بسيارى از «اصول چهارصدگانه» كه آنها را با طرق متّصل خود (مشايخ خود) بر اصحاب ائمّه عليهم السلام روايت مى كرده اند و اين اصول ، در آن زمان ها مشهور بوده است ، آن گونه كه خورشيد در وسط روز مشهود است.
ب . تكرّر روايت در يك اصل و يا دو اصل ، از اين اصول و يا بيشتر با طُرُق گوناگون و سندهاى متعدّد و معتبر.
ج . وجود روايت در يك اصل كه انتسابش به فردى از راويان معروف باشد كه همه بر تصديق آنان ، اجماع كرده اند ؛ مانند : زُراره و محمّد بن مسلم و فُضَيل بن يَسار ، و يا هر چه از آنان برسد تصحيح كنند ؛ مانند : صفوان بن يحيى و يونس بن عبد الرحمان و احمد بن محمّد بن ابى نصر بَزَنطى ، يا به رواياتشان عمل كنند ؛ مانند : عمّار ساباطى و ديگرانى كه شيخ طوسى در كتاب العدّه آنان را شمرده است ، آن گونه كه محقّق [حلّى ]در بحث تراوح معتبر از شيخ طوسى نقل كرده است.
د . درج روايت در يكى از كتبى كه بر امامان عليهم السلام عرضه شده است و امامان ، مصنّفان آن كتب را ستوده اند ؛ مانند كتاب عبيد اللّه بن على حلبى كه بر امام صادق عليه السلام عرضه شد ، و نيز كتاب يونس بن عبد الرحمان و فضل بن شاذان (/شادان) كه بر امام عسكرى عليه السلام عرضه شده است.
هـ . روايت از كتاب هايى اخذ شده باشد كه وثوق به آن كتاب ها و اعتماد به آنها در ميان عالمان سَلَف ، شيوع داشته باشد. خواه مؤلّفان آن ، از فرقه ناحيه محقّه (شيعه)

صفحه از 438