گزارشي از توقيعات امام مهدي عليه ‏السلام در كتاب شريف « الكافي » - صفحه 389

قرار دهد. لذا مى بينيم در كتابى چون الغيبة، تأليف محمّد بن ابراهيم نعمانى (از شاگردان حديثى مرحوم كلينى) هيچ گونه اثرى از توقيعات به چشم نمى خورد، با آن كه در موضوع مهدويت ، نگاشته شده است؛ امّا در كتاب هايى مثل كمال الدين وتمام النعمة از شيخ صدوق و الغيبة از شيخ طوسى كه در دوره اى نوشته شده اند كه اوّلاً حكومت آل بويه بر سر كار آمده و ثانيا همه يا اكثر صاحبان توقيع، از دنيا رفته اند، توقيعات گزارش شده اند و اصلاً بابى تحت عنوان توقيعات ناحيه مقدّسه آمده است.
هم دوره بودن زندگانى شيخ كلينى با غيبت صغرا، از طرفى، اقتضا مى كرد كه تعداد زيادى از توقيعات صادره از ناحيه مقدسه را در تأليف خود بياورد و از طرفى، رعايت تقيّه و شرايط سياسى حاكم بر جامعه آن روز و يا پديد آوردن تأليفى جداگانه به نام رسائل الائمّة عليهم السلام با محوريت جمع آورى متون حديثى مكتوب، اقتضا مى كرد كه وى توقيعى را در كتاب الكافى نياورد. شايد وى در جمع بين اين دو، به نتيجه اى رسيد كه اثر آن را در كتاب الكافى مشاهده مى كنيم؛ يعنى آوردن تعداد محدودى از توقيعات، آن هم در موضوعاتى غير فقهى و به گونه اى خاص كه حتّى به عنوان مشير به امام عصر عليه السلام هم مقيّد نشده اند.
2 . در اين توقيعات، نام و نشانى از نوّاب خاصّ حضرت كه رابط بين وكلا و شيعيان از يك سو و امام عصر عليه السلام از سوى ديگر بودند، به چشم نمى خورد. حال آيا دورىِ راه و فاصله مكانى بين كلينى و نوّاب اربعه در زمان تأليف كتاب الكافى، باعث شده است تا وى توقيع يا حديثى را به طور مستقيم از ايشان نقل نكند؟ يا تقيّه در كار بوده و از روى ناچارى، نامى از آنها نبرده است؟ و يا وى در نيابت اين افراد، شك داشته؟ و يا احيانا آن را نپذيرفته بوده است؟
كلينى، حديثى را در اثبات وثاقت نايب اوّل و دوم، با سندى بسيار عالى (صحيح اعلايى) از دو امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام در كتاب الكافى آورده است. ۱ پس

1.الكافى، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۱ (باب تسمية من رآه) .

صفحه از 393