تحوّلات سياسي عصر كليني(جهان اسلام، بغداد، ري، قم) - صفحه 122

سپس سيمجور دواتى را از سوى خويش والى آنجا گردانيد و به سوى بخارا بازگشت. نصر، سيمجور را طلبيده و محمّد بن على صعلوك را به جايش فرستاد. ابن صعلوك، تا اوايل شعبان 316 ق، حكمران رى بود. وى در اين سال، بيمار شد و حسن بن قاسم داعى صغير، و ماكان كاكى را از طبرستان به رى دعوت كرد و حكومت آنجا را به آنها واگذار نمود و خود به سوى خراسان حركت كرد و در ميانه راه، در دامغان درگذشت. ۱
حسن بن قاسم، با سپاهى فراوان، از گيل و ديلم به رى آمد و سپاهيان سامانى را از آنجا بيرون راند و بر رى، قزوين، زنجان و قم دست يافت. در اين هنگام، المقتدر، نامه اى تند ، به نصر بن احمد سامانى فرستاد و وى را به خاطر رخدادهاى پيش آمده سرزنش كرد. نصر، اسفار بن شيرويه را با لشكريانى فراوان، به جنگ داعى صغير علوى و ماكان كاكى گسيل كرد. مردآويج زيارى، كه همراه اسفار بود، داعى صغير را در آمل كشت. با كشته شدن داعى صغير، در 316 ق، حكومت علويان منقرض گرديد و ماكان نيز در رى شكست يافت. ۲
اسفار، بر رى، گرگان، طبرستان، قزوين، زنجان، ابهر و قم سلطه يافت و از نصر بن احمد سامانى اطاعت كرد. امّا ديرى نپاييد كه كار وى بالا گرفت و نسبت به المقتدر و امير نصر، ياغى گرديد و تختى طلا در رى نصب كرد تا تاجگذارى نمايد. امير نصر، در 317 ق، عازم سركوبى وى شد. چون به نيشابور رسيد، با ميانجيگرى، كار با صلح پايان يافت و اسفار قبول كرد كه با پرداخت خراجى ساليانه، بر نواحى فوق، فرمان روا باشد. اسفار، در رى و قزوين، بر مردم ستم هاى زيادى روا داشت. مردآويج، با جمعى به قزوين حمله كرد تا اسفار را بكشد. اسفار به رى گريخت و از آنجا نيز در بدر شد و سرانجام در طالقان كشته شد. ۳

1.. همان، ص ۱۶۶.

2.. همان، ص ۱۸۹؛ تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص ۱۷۳.

3.. الكامل فى التاريخ، ج ۸ ، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۶؛ تاريخ طبرستان، ج ۱، ص ۲۹۴.

صفحه از 143