تحوّلات سياسي عصر كليني(جهان اسلام، بغداد، ري، قم) - صفحه 95

و اصحاب دواوين، جز ابو الحسن بن فرات و خواص المقتدر، براى بيعت حاضر شدند. ابن معتز، المرتضى باللّه ، لقب يافت و محمّد بن داوود بن جراح را به وزارت گماشت و ديوان ها را به على بن عيسى سپرد. او به المقتدر فرمان داد كه قصر خلافت را ترك كند. المقتدر با اظهار اطاعت، تا شب مهلت خواست. ۱
فرداى آن روز به هنگام بامداد، حسين بن حمدان، به كاخ خلافت رفت. مدافعان المقتدر با او جنگيدند و او در پايان روز، از جنگ كنار كشيد و با خانواده و دارايى خود، از بغداد به موصل رفت. معلوم نشد انگيزه اين كنش او چه بود. از سالاران، جز مونس خادم، مونس خازن، غريب الخال و گروهى از اطرافيان، كسى در كنار المقتدر نماند. وى مى خواست كاخ را ترك كند، يكى از اطرافيانش اظهار داشت ما هرگز خلافت را تسليم نخواهيم كرد مگر در صورت ناچارى و براى دفع كودتاچيان تلاش خواهيم كرد. تصميم گرفتند كه از راه آبى و دجله به سوى اقامتگاه ابن معتز بروند و در آنجا با او نبرد كنند. المقتدر، سلاح و زره در اختيارشان گذاشت. آنها از راه دجله، به سوى كاخ ابن معتز رفتند و به آنجا رسيدند.
چون اطرافيان ابن معتز، انبوه مهاجمان را ديدند به هراس افتاده و قبل از رسيدن نيروها به آنان، گريختند. ابن معتز نيز به همراه وزيرش چون اوضاع را چنين ديدند، راه فرار را در پيش گرفتند. به هنگام فرار، يكى از غلامانش فرياد مى زد: براى خليفه بربهارى خود دعا كنيد. حسن بن قاسم بن عبد اللّه بربهارى، پيشواى حنبليان و از سنّى هاى افراطى بود. ابن معتز مى خواست با اين سخن، از هوادارى و كمك حنابله بغداد بهره مند گردد.
عبد اللّه بن معتز و همراهان او، از بغداد به سوى صحرا رفتند و قصد عزيمت سوى سامراء داشتند و گمان مى كردند كه سپاهيانى كه با وى بيعت كرده اند به دنبال آنها

1.. همان جا.

صفحه از 143