أحدکم ليغضب فما يرضي حتّي يدخُل به النار، فأيما رجُل منکم غَضِب علي ذي رحمه فليدنُ منه، فإنّ الرّحم إذا مسها الرّحم استقرّت، وإنّها متعلّقة بالعرش، تنتقض انتقاض الحديد، فتنادي: اللهمّ صِل من وَصَلَني، واقطَع من قطعني، وذلک قول الله في کتابه: وَاتَّقُوا الله الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ الله كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً وأيما رجل غضب وهو قائم فليلزم الأرض من فوره، فإنّه يذهب رجز الشيطان»؛ 1
اصبغ بن نباته گفت که از امير المؤمنين شنيدم که ميفرمود: يکي از شما غضب ميکند و تا آنجا پيش ميرود که در آتش داخل ميشود. هر کدام از شما که بر ارحام خود غضب کرد، خود را به او نزديک سازد؛ زيرا رحم هنگامي که با رحم تماس پيدا کرد آرام ميشود. ارحام به عرش آويختهاند و مانند آهن به آن پيوستهاند. ارحام ندا ميکنند: خدايا، هر کس با ما قطع رابطه ميکند تو هم با او قطع رابطه کن. اين است مقصود خدا در قرآنش: «وَاتَّقُوا الله الَّذِي...». هر کدام از شما غضبناک شد و ايستاده بود، فوراً بر زمين نشيند که اين کار، پليدي شيطان را از بين ببرد.
العياشي: عن سَماعة، عن أبي عبد الله(، قال: سألته عن رجل أکل مال اليتيم، هل له توبة؟ فقال: «يؤدّي إلي أهله، لأنّ الله يقول: إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً، و قال: إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً؛ 2
سماعه گويد که از امام صادق عليه السلام در باره مردي که مال يتيم را خورده پرسيديم که آيا توبه دارد؟ فرمود: آن را به صاحبش باز گرداند؛ زيرا خداوند ميفرمايد: «در حقيقت کساني که اموال يتيمان را به ستم ميخورن، جز اين نيست که آتش در شکم خود فرو ميبرند و به زودي در آتش فروزان در آيند» و فرمود: «که اين گناهي بزرگ است».
8 . بيان اختلاف قرائت
در روايتهاي تفسيري منسوب به ائمه عليهم السلام موارد متعددي به بيان اختلاف قرائتها (در قرائت آيات) پرداخته شده است که تعداد اين احاديث نيز کم نيست.
در يک مقاله منتشر شده در فصلنامه بينات ـ که برگرفته از کتاب معجم القراءات (نوشته عبد اللطيف الخطيب، در يازده جلد) ۳ است ـ ، تعداد روايات اختلاف قرائات به 354 مورد ميرسد. ۴
براساس کتاب ديگري که در سال 1424ق (2003م) منتشر شد، روايات اختلاف قرائت منقول از ائمه
1.همان، ص ۱۵، ح ۲۰۸۱.
2.البرهان في التفسير القرآن، ج ۲، ص ۱۶، ح ۲۰۹۱.
3.ر.ک : معجم القراءات، عبد اللطيف الخطيب، دار سعد، دمشق، ۱۴۲۲ق/ ۲۰۰۲م.
4.«قراءات ائمه»، ص ۱۱۱ ـ ۱۳۴.