کاستيهاي تکويني آن نيز تأمين گردد. از اين رو، تنها در حيثيت عملي و تعبّدي مربوط به آيات، قابل استناد هستند؛ چه اين که جنبه فقهي و عملي آيات، در محدوده اعتبار تعبّدي اين احاديث ميگنجد.
به بياني ديگر، گزارههاي تفسيري بر دو گونهاند: الف. گزارههاي تفسيري داراي حيثيت ثبوتي و نفسالأمري، مانند آيات داراي مفاد اعتقادي، معارفي، تاريخي، طبّي، و...؛ ب. گزارههاي تفسيري داراي حيثيت اثباتي و تعبّدي، مانند حيثيت عملي مربوط به آيات فقهي.
در حيثيت نخست ـ که حيثيت تفسيري به معناي دقيق کلمه است ـ مستند تفسير بايد يا علم و قطع باشد تا کشف و دلالتش به صورت وجداني احراز گردد و يا دليلي باشد که مسمّاي عرفي کشف و بيان و تفسير بر آن صدق نمايد؛ يعني در پرتو آن، مفاد آيه به اندازهاي وضوح و انکشاف پيدا کند که عرفاً بر آن بيان و دلالت اطلاق گردد و تعريف تفسير، يعني «کشف المراد عن...» بر آن صادق باشد. حديث تفسيرياي که هم در دلالت و هم در وثوق به صدورش در مرتبهاي است که در عرف عُقَلا مورد اعتماد قرار ميگيرد، حدّ لازم وضوح و کشف و انکشاف در آن تأمين است؛ زيرا آنان خبر را از باب کشف و طريقيت معتبر ميشمارند، نه تعيين وظيفه عملي. بدين رو، ميزاني از احراز را ـ که براي صدق مسمّاي کشف لازم است ـ رعايت مينمايند و از نظر خود تأمين يافته ميبينند. ۱
خلاصه استدلال ايشان بر حُجّيت روايات تفسيرياي که از وثوق نوعي برخوردار باشند، اين است که تفسير و کشف و انکشاف، در اين جا صادق است؛ ولي اگر خبر به اين حد از وثوق نوعي نرسد، کشف و انکشاف بر آن منطبق نيست و تفسير هم بر آن، صدق نميکند و در نتيجه حُجّيت ندارد. با اين همه، اگر روايت تفسيري، متضمن حکم فقهي باشد، گرچه به اين حد از وثوق نوعي هم نرسد، بنا بر توسعه تعبدي، حجت است.
ارزيابي و جمعبندي
براي ارزيابي اين ديدگاهها و ادله آنها، به چند نکته بايد توجه کرد:
1. مهمترين دليل، بلکه دليل اصلي بر حُجّيت اخبار، سيره عقلاست. و چنان که در علم اصول، اصوليان به درستي گفتهاند، دليل شرعي نيز ارشاد به همين سيره است و دليلي مستقل از آن يا در عرض آن يا مقدم بر آن نيست.
2. براي استفاده از دليل سيره عقلا، در موردي که بدان استشهاد ميشود، بايد اين سيره احراز گردد و اگر احراز نشد و با شک و ترديد همراه بود، ديگر قابل احتجاج نيست. به تعبير ديگر استناد به سيره عقلا بايد از وضوح و شفافيت برخوردار باشد و صرف ادعا و يافتن يک مثال و نمونه براي استناد، کافي نيست. از سوي ديگر، وقتي دعوي سيره عقلا به ميان ميآيد، بايد توجه داشت که عُقلا، فقط مسلمانان يا پيروان اديان و نيز مردم ايران يا کشورهاي عربي نميباشند. دعوي سيره عقلا، با اين گستردگي و نبود شاخص روشن، ادّعاي دشوار و سنگيني است و طبعاً اگر در موضوعي، از چنان وضوح و شفافيتي که گفته شد، برخوردار نباشد، استناد بدان بسيار سخت و محل تأمل است.