کتاب مسندي را گرد آوردم که دربرگيرنده تفاسير پيامبر و صحابه است و در آن بيش از ده هزار حديث، اعم از مرفوع و موقوف وجود دارد.
سيد هاشم بحراني (م 1107ق) در تفسير البرهان، 12128 حديث و عبد علي حويزي (م1112ق) نيز در تفسير نور الثقلين، 13422 حديث جمع کرده است.
روشن است که بسياري از احاديث اين موسوعهها، مکرر است؛ ولي با منظور کردن موارد تکراري، باز هم تعداد احاديث، از پانزده هزار حديث، فراتر ميرود.
با توجه به حجم گسترده احاديث مورد بحث، بايد در باره آنها، بحثهاي جدّي فراواني، از قبيل حُجّيت و کارکرد، صورت پذيرفته باشد؛ امّا تنها در دهه اخير، شاهد مباحثات و مطالعاتي اندک در اين زمينه بودهايم که هنوز در آغاز راه است.
اين مقاله ميکوشد تا به دو موضوع جدّي و اساسي در باره اين روايتها (احاديث) بپردازد: يکي مسأله حُجّيت و ديگري گونهشناسي. بر اين اساس، مباحث اين مقاله در دو بخش، ارائه ميگردد: گونهشناسي احاديث تفسيري و حُجّيت احاديث تفسيري.
پيش از ورود به بحث، لازم است برخي مقدّمات ضروري، عرضه و تبيين شوند، که تحت عنوان «درآمد» به آنها ميپردازيم.
مطالب مقدماتي شايسته طرح، عبارتاند از: مفاهيم، پيشفرضها و سير تطور کتب تفسير روايي. پرداختن به اين سه موضوع، به منظور اِشراف بر مباحث آينده و چگونگي تحليل و بررسي آنها لازم به نظر ميرسد.
1. مفاهيم
سه مفهوم را بايد مورد دقتنظر قرار داد و معناي روشن و دقيقي را براي آنها منظور کرد: يکي روايت تفسيري، ديگري تفسير روايي و سوم، تفسير اثري. در باره اين سه مفهوم (اصطلاح) و تفاوت آنها و مرزهاي ميان آنها، مطلب روشني در دست نيست؛ ولي ميتوان با بر ملاحظه کتابهاي تفسير روايي و نيز تلقي عمومي، تعريفي از آنها به دست داد که اين فرآيند، در عرضه تعاريف زير، طي شده است.
روايت تفسيري
برخي بر اين عقيدهاند که هر روايتي که به گونهاي به تبيين مفاد آيات قرآن بينجامد، روايت تفسيري است، حتّي اگر در آن، هيچ اشارهاي به آيه نشده باشد.
حديث تفسيري عبارت است از قول يا فعل يا تقرير معصوم يا گزاره اي از امور و شؤون مربوط به معصوم كه در پرتو آن جهتي از جهات معنايي قرآن مفهوم گردد، اين تعريف شامل دستجات حديثي مصطلح و غير مصطلح مي گردد.
حديث تفسيري مصطلح، شامل احاديثي مي شود كه نظر به آيه يا آياتي خاصّ داشته باشند، و يا ناظر به قاعده اي كلّي از قواعد فهم قرآن باشند.
بنا بر اين، احاديث تفسيري مصطلح، شامل دستجات ذيل مي شود.