ـ الحديث المفسّر؛ أي ما يكشف عن وجه من وجوه معاني الآيات.
ـ ما يتعلّق بشيء من شؤون نزولها، كسبب النزول، و مورده، و ترتيبه، و زمانه و مكانه، و كيفياته.
ـ ما يتعلّق بفضلها و خواصّها؛ فإنّ أحاديث الفضائل و الخواصّ و إن لم تكن بما هي مفسّرة، إلاّ أنّها من منافذ النظر و التأمّل في الآيات و السور للوصول إلي معانيهما، و بما أنّها من مظانّ ذلك، و أنّ بعض المفسِّرين قد يستنبط من بعض هذه الأحاديث ما يخفي علي غيره، فينبغي أن تُعامل هذه الطائفة من الأحاديث معاملة الأحاديث التفسيرية أيضاً؛ ۱
مقصود از احاديث تفسيري، احاديثي است که به شأني از شؤون آيات قرآن کريم مربوط باشد؛ خواه به نزول آن مربوط باشد و يا به قرائت آن. و يا به بيان معاني ظاهري آيه بپردازد و يا به معاني باطني آن. به تنزيل آيات برگردد و يا به تأويل.
توضيح سخن اين که حديث تفسيري با وصف حديث بودنش، شامل هر آن چيزي است که از گونهاي از خصوصيات و حالات معصومان(، گفتارشان يا کردارشان و يا امضايشان حکايت کند و با قيد تفسيري شامل احاديثي ميگردد که ممکن است به تبيين معاني قرآن کريم مدد رساند.
از اين رو، گونههاي زير از انواع احاديث تفسيري به شمار ميرود:
ـ حديث مفسر؛ يعني حديثي که از وجهي از وجوه آيات قرآن پرده بر ميدارد.
ـ احاديثي که با شؤون نزول قرآن در ارتباط است؛ همچون سبب نزول، ترتيب نزول، زمان، مکان و کيفيت نزول.
ـ احاديثي که بازگوکننده فضايل و خواص آيات و سورههاي قرآن کريم است؛ زيرا احاديث فضايل و خواص اگر چه به خودي خود تفسير کننده آيات قرآن کريم نيستند، امّا نظرگاههايي هستند که از آنها ميتوان به آيات و سورهها نگريست و در آنها تأمل کرد تا به معانيشان پي برد. به خاطر همين نظرگاه بودن و آن که برخي از مفسران از اين احاديث مطالبي را استنباط کردهاند که از ديد ديگران مخفي مانده است، سزاوار است با اين دسته از احاديث همچون احاديث تفسيري رفتار شود.
تعريف دوم، مناسبتر به نظر ميرسد، جز آن که روايات فضايل سور و آيات را نميتوان روايات تفسيري شمرد، و ديگر آن که نسبت روايت با آيه در اين تعريف، مشخص نشده است. از اين رو، بايد تعريف را با قيودي کامل کرد و چنين گفت:
«روايت تفسيري، روايتي است که بخشي از آيه، در آن، مذکور باشد و يا روايت، ناظر به آيهاي باشد که خود آيه، در حديث، مذکور نيست، اما حديث، به بيان مراد خداوند در آن آيه پرداخته و يا زمينه فهم آن را فراهم ساخته است».
به نظر ميرسد تعريف نانوشته و ارتکازي صاحبان کتب تفسير مأثور نيز همين مطلب را تأييد ميکند
1.أسباب اختلاف الحديث، ص ۴۶۵ ـ ۴۶۶.