2. «الريح من رَوح الله» ۱ ؛ که در ضمن آن، «من روح الله» به معناي «من نفس الرحمن» به کار رفته است ۲
نمونه دوم:
روايت شماره 156:«الکلمة الحکيمة ضالة الحکيم»۳؛ سخن حکيمانه گمشده حکيم است.
در اين روايت «الضالة» ـ که معناي وضعي آن «حيوان گمشده» است ـ موضع مجاز است. بنا بر اين، سخن حکيمانه همچون حيوان گمشدهاي است که صاحب آن همواره در جستجو و آرزوي يافتن آن است؛ زيرا فرد حکيم به سبب نفوذ حکمت در قلب او، نسبت به هر کس ديگري به اخذ حکمت شايستهتر است. از اين رو، او هر گاه سخن حکيمانهاي حتي از فردي غيرحکيم بشنود، آن را گرفته، به تملّک خود در ميآورد. شاهد، آن که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در سخن ديگري فرموده است: «إن الکلمة الحکيمة تکون في قلب المنافق؛ فلا تزال تنزع حتي تلحق بصواحباتها في قلب المؤمن»۴که بر اساس آن، سخن حکمتآميز همچون فردي غريب است که در غير جايگاه خود، همچنان بيقراري ميکند تا سرانجام در قلب مومن که به منزله مسکن اوست آرام گيرد۵
نمونه سوم:
روايت شماره ۲۸۱؛ «نهاهم علماؤهم عن المعاصي فلم ينتهوا؛ فجالسوهم في مجالسهم و واکلوهم و شاربوهم، فضرب الله قلوب بعضهم ببعض و لعنهم علي لسان داود و عيسي بن مريم»۶؛ دانشمندان بنياسراييل آنان را از معاصي نهي کردند، اما آنان از گناهکاري دست برنداشتند. سپس با يکديگر همنشين و هممشرب شدند. پس خداوند دلهاي برخي از آنان را بر دلهاي برخي ديگر زد و آنان را در زبان داود و عيسي بن مريم لعن کرد.
عبارت «ضرب الله قلوب بعضهم ببعض» در اين روايت، موضع استعاره و مراد از «ضرب» در ضمن آن، درآميختن دلها با يکديگر است، گويي خداوند با بيان اين درآميختگي بر گمراهي همه آنها گواهي داده و از اين رهگذر، ميان گمراهي دل عالمان و نادانان تفاوتي قائل نشده است؛ زيرا گمراهي و انحراف، همه آنان را فرو پوشانده است. شاهد لغوي بر اين معنا در جمله «ضربت بعض بني فلان ببعض» در کلام عرب است که هنگام وقوع جنگ و دشمني فراگير به کار ميرود ۷ مؤيد روايي آن نيز روايتي است
1.۱ . ر.ک : همانجا.
2.۱ . باد از نيروهاي خداوند است!
3.۱ . همان، ص۱۹۱.
4.۱ . سخن حکيمانه در قلب منافق همواره در جستجوي راهي براي خروج است تا اين.که به همراهان خود در قلب مؤمن بپيوندد.
5.ر.ک : همانجا.
6.همان، ص۳۲۸.
7.ر.ک : همانجا.