بخشايش گناهان به طهارت معنوي نايل ميگردد ۱
با اين همه، ظاهر اين روايت، بر خطاکار و گناهکار بودن پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم دلالت ميکند و از همين رو، سيد رضي رحمه الله پس از بيان موضع مجاز، به بيان جهت صدور روايت ميپردازد. وي بر مبناي اعتقاد به عصمت پيامبران عليهم السلام، ذکر اين دعا از سوي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم را دالّ بر ورود خطا و گناه از ايشان نميشناسد، بلکه آن را بيانگر تعبد و خشوع يا تعليم توبه به امّت اسلامي از سوي گوينده آن قلمداد ميکند ۲
نمونه دوم:
روايت شماره 286: «ما من آدمي إلا و قلبه بين إصبعين من أصابع الله»۳؛ هيچ انساني نيست، مگر آنکه قلب او ميان دو انگشت از انگشتان خداوند است!
سيد رضي رحمه الله اين روايت را موهم تشبيه و تجسيم ميداند و نسبت دادن انگشت به خداوند را مخالف با تسبيح و تنزيه او قلمداد و از اين رو، «إصبع» را به معناي نعمت و اثر نيکو تأويل ميکند؛ به اين معنا که قلب آدمي همواره ميان دو نعمت الهي فروپيچانده شده است: يکي شناخت خالق و رازق، و ديگري توفيق شکر او. سيد رضي رحمه الله آن گاه به برداشت معناي ظاهري اين روايت از سوي مشبّهه و مجسّمه اشاره و تصوّر انگشتان را براي خداوند امري خلاف بديهيات عقل ذکر ميکند؛ چه، آنان معتقدند خداوند همان طور که فردي بر روي جايگاه خود مينشيند، بر عرش نشسته است و ميان او آدميان هفت آسمان فاصله است که ميان هر آسمان پانصد سال فاصله وجود دارد! از اين رو، خداوند بايد انگشتاني داشته باشد که هم بسيار طويل باشد و هم بيشمار، تا قلب هر فردي در ميان دو انگشت او قرارگيرد. با اين اوصاف، بطلان چنين اعتقادي آشکار است ۴۵
توجه به کلّ روايت
چنانکه گفتيم، سيد رضي رحمه الله در المجازات النبوية بنا را بر ايجاز و خلاصهگويي نهاده و از اين رو، در نقل روايات به ذکر موضع مجاز اکتفا کرده و در موارد بسياري متن کامل روايات طولاني را بيان نکرده است؛ با اين همه، در مواردي که آغاز يا انجام روايت را در فهم معناي مجاز اثرگذار دانسته، توجه به متن کامل آن را راهي براي فهم معناي درست معرفي کردهاست:
نمونه اول:
روايت شماره 29: «الخيل معقود بنواصيها الخير»۶؛ خير [همواره] به موي پيشاني اسب گره خوردهاست!
سيد رضي رحمه الله اين روايت را بر معناي مجاز، حمل و مراد از آن را عامليت اسب در کسب خير معرفي
1.۱ . ر.ک : همان، ص ۲۵۳ ـ ۲۴۵.
2.۱ . ر.ک : همان، ص۲۵۴.
3.۱ . همان، ص۳۱۵ ـ ۳۱۶.
4.۱ . ر.ک : همان، ص ۳۱۶ ـ ۳۲۰.
5.۱ . براي ساير موارد ر.ک : روايات شماره ۲۲۵ و ۲۷۰.
6.۱ . همان ۵۶.