البته در باره خطبه همام بايد گفت همان عبارت شريف رضي را نقل ميکند و سخني ديگر نميگويد. ۱ اين مطلب در مورد خطبه قاصعه و يا غراء صدق ميکند. اما وي در باره خطبه شقشقيه در تيتر ابتدايي خطبه 3 تنها يک عبارت به عنوان وجه تسميه خطبه نوشته و آن:
الخطبة: 3 و تعرف بالشقشقية لقول الإمام عليه السلام بعدها: تلک شقشقة هدرت، ثم قرّت. ۲
5. تطويل کلام در برخي موارد
شارح در پارهاي از موارد بيش از حد به توضيح سخنان ميپردازد و يا گاهي اوقات به مباحثي ميپردازد که خارج از بحث مورد نظر در متن نهج البلاغة است؛ مثال:
همچون توضيحاتي که در باره مباحث روز و اوضاع اجتماعي زمان تأليف ميدهد. و يا آنجا که از ظلم و ستمي که توسط اسرائيل بر مسلمانان وارد شده سخن ميگويد. ۳ البته گفتني است از آنجايي که مؤلف تحت تأثير فضاي سياسي زمان خود قرار گرفته است، لذا بي جهت نيست که از اين گونه مطالب در شرح وي به وفور ديده شود. و البته اين موضوع در تأليفات و مقالات ديگر ايشان نمود دارد. ۴ يا در مواردي که به علم جانورشناسي ميپردازد و مصاديقي را ذکر ميکند. وي در توضيح اين مطالب بيش از حد زيادهروي ميکند. ۵
6 . توضيح ندادن سخنان شريف رضي
شارح در پارهاي از موارد، از شروحي که شريف رضي بر سخنان و يا حتي لغات نهج البلاغة ارائه
داده، گذشته و در مورد آنها هيچ توضيحي نداده است. گرچه شايد بتوان گفت شرح سخنان شريف
رضي وظيفه شارح نهج البلاغة نيست، اما امکان آن هست که در مواردي سخنان شريف رضي
مبهم و يا برخاسته از برداشت شخصي وي باشد. لذا شارح اگر سعي کند به آن توجه کند و در
مواردي که نياز هست، آن را شرح و بسط دهد، شرح را امتياز ويژهاي بخشيده است؛ به عنوان
مثال در خطبه 113 ـ که سيد رضي در باره لغات خطبه، تفسيري ارائه کرده ـ سخني به ميان نياورده
و از آن گذشته است. ۶ همچنين است در ديگر خطب همچون خطبه شقشقيه ۷ و بويژه در
سخنان غريب امام در بخش مربوط به حکمتها، که علاوه بر اينکه در باره سخنان شريف رضي
سخني نميگويد، از شرح آن، يا به سادگي گذشته و يا با ارائه توضيحي سطحي و مختصر از آن روي برتافته است.
1.همان، ج ۳، ص۱۶۴.
2.همان, ج ۱، ص ۸۳ .
3.همان، ج۳، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۶.
4.مطالعه بيشتر ر.ک : به اثر خواندني ايشان، يعني تجارب محمد جواد مغنيه.
5.همان، ج ۲ ،ص ۳۹۷ .
6.همان، ج۲، ص۱۹۴ ـ ۱۹۹.
7.همان، ج۱، ص۸۳.