بررسی آسيب تقطيع نادرست در روايات - صفحه 134

مفهوم‌شناسي تقطيع

تقطيع، اختصار و تخريج حديث، سه اصطلاح هم‌معنا يا قريب‌المعني؛ هستند. چنان که گذشت، مقصود از تقطيع حديث، قطعه قطعه کردن حديث و آوردن تنها قطعه‌اي از آن، جداي از قسمت‌هاي ديگر، در باب متناسب است. ۱ مقصود از اختصار حديث، نقل بخشي از يک حديث، بدون بخش ديگر آن است؛ چنان که شهيد ثاني مي‌نويسد:
هو روايةُ بعضِ الحديثِ الواحدِ دونَ بعضٍ. ۲
و در اصطلاح محدثان تخريج متن حديث عبارت است از:
نقلُ موضعِ الحاجةِ مِنهُ فَقَط؛ ۳
يعني تنها قسمت مورد نياز متن حديث را نقل نمايد.
در مقابل اخراج که نقل تمام حديث است. اين سه اصطلاح، تفاوت چنداني ندارند و در نتيجه مشترک‌اند. از اين رو، به خاطر جداسازي قرينه‌ها، مانعي براي فهم درست حديث شمرده مي‌شوند.

جواز تقطيع و ادله آن

ميان دانشمندان، در باره حکم تقطيع و نقل قسمتي از يک حديث، چند قول است: ۴
1. عدم جواز تقطيع به طور مطلق، برخي كه نقل به معنا را منع كرده‌اند، تقطيع حديث را هم جايز نمي‌دانند؛ زيرا تقطيع سبب تغيير در معنا شده و راوي همان گونه که حديث را شنيده به مخاطب منتقل نکرده است. يکي از درايه‌نويسان بر رد اين قول آورده است:
أنّ بعضَ العامةِ قَد كَرِهَها، و هو مَردودٌ بالسيرةِ مِن جميعِ المسلمينَ، مُضافاً إلي الأصلِ، وَ عَدَمِ الدليلِ عَلَيهِ. ۵
برخي از اهل سنت تقطيع را جايز ندانسته‌اند. اين قول به دليل سيره مسلمين، و اين که علاوه بر اصل اباحه، سخني بدون دليل است، مردود است.
2. جواز در صورت نقل پيشين، برخي از آنها كه نقل به معنا را جايز مي‌دانند، فقط در موردي كه تمام روايت قبلاً نقل شده باشد، تقطيع را جايز شمرده‌اند.
3. جواز مطلق تقطيع، در مقابل اين گروه، برخي هم تقطيع را جداي از مسأله نقل به معنا، به طور مطلق جايز دانسته‌اند؛ خواه قبلاً تمام روايت را نقل کرده باشد يا خير.

1.هو تفريق الحديث علي الأبواب اللائقة به للاحتجاج المناسب، مع مراعاة ما سبق من تمامية معني المقطوع. (الرعاية في علم الدراية، ص۳۱۹؛ مقباس الهداية، ج۳، ص۲۵۷).

2.الرعاية في علم الدراية، ص۳۱۷؛ وصول الاخيار، ص۱۵۴؛ نهاية الدراية، ص۴۹۰؛ مقباس الهداية، ج۳، ص۲۵۴.

3.الرواشح السماوية، ص۱۶۲، (الراشحة الثلاثون).

4.الرعاية في علم الدراية، ص۳۲۰؛ وصول الأخيار، ص۱۵۵؛ نهاية الدراية، ص۴۹۱؛ دراية الحديث، ص ۱۵۸؛ دراسات في علم الدراية، ص۱۹۵؛ أضواء علي السنة المحمدية، ص۱۱۰.

5.نهاية الدراية، ص۴۹۱.

صفحه از 154