شرح حديث أمر إبليس أن يسجد لآدم. - صفحه 387

اضطرار ، غير عدم اراده ايمان است بر سبيل اختيار و امر به ايمان از اراده به معنى دويّم منفكّ نشده و اينكه گفته است كه : آنچه را خدا اراده كند ، البتّه واقع مى شود ، مدلول آيه است ؛ به جهت اينكه از آيه مستفاد مى شود كه اگر اراده مى كرد ، البتّه واقع مى شد ، پس چون واقع نشده ، معلوم مى شود كه اراده نشده است ، در محلّ منع است ؛ به جهت آنكه مسلّم اين است كه آنچه را خواهد از افعال خودش ، واجب است وقوع او ، نه آنچه را خواسته باشد كه غير بكند از افعال بر سبيل اختيار و مستفاد از آيه اين است كه «جعلهم مؤمنين» را نخواسته ، نه اينكه ايمان آوردن ايشان را نخواسته ، پس بنابراين مسلّم داريم تخلّف امر را از اراده به اين معنى در اين موضع خاصّ ؛ به جهت اينكه امر به ايمان شده است جزماً ، و لكن اراده مؤمن كردن ايشان را جزماً نشده و آنچه مطلوب ما است كه اراده از امر منفكّ نمى شود ، در ما نحنُ فيه بايد ملاحظه ايمان آوردن ايشان را كرد نسبت به امر به ايمان ، نه مؤمن كردن خدا ايشان را ، يا ۱ امر به ايمان و مراد در مسأله اصوليّه و محلّ نزاع امثال اين اراده است ، نه آنچه بيضاوى فهميده .
بلى اين سخن بيضاوى در بعض آيات ديگر جارى مى شود ، مثل «وَ لَوْ شَآءَ رَبُّكَ لَأَمَنَ مَن فِى الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ * وَ مَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَا بِإِذْنِ اللّه وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ»۲ كه ظاهر اين آيه اين است كه ايمان ايشان را نخواسته .
و جواب از آن اين است كه : مراد از مشيّت در اينجا مشيّت اِلجائيّه و اضطراريّه است ، چنانكه دلالت مى كند بر آن «أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ» ؛ يعنى : بناى دين بر اختيار و اعتبار است ، نه بر اكراه و اجبار ، پس چنانكه من اكراه نمى كنم ايشان را بر دين ، تو هم اكراه مكن و مؤيّد اين است همان آيه سابقه و ساير آيات كه به اين مضمون است مثل «وَ لَوْ شَآءَ اللّه لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَ حِدَةً وَ لَـكِن يُدْخِلُ مَن يَشَآءُ فِى رَحْمَتِهِ»۳ و دلالت مى كند بر

1.ب: با.

2.يونس (۱۰) : ۹۹ و ۱۰۰ .

3.شورى (۴۲) : ۸ .

صفحه از 396