فرمود : «ولو شاء لسجد» ، مراد از آن مشيّت اضطراريّه است كه به اين كلام نفى آن شده ، چنانكه در آيه شريفه .
و بعد از آن فرمود : «و نهى آدم عن أكل الشجرة ، و شاء أن يأكل منها» ؛ يعنى : نهى كرد آدم را از اكل شجره و مشيّت و اراده او قرار گرفت كه بخورد از آن ، يعنى به همان معنى كه اهل عرف در مثال عبد و مولى مى فهمند ، چون اسباب اكل از وسوسه شيطان و قوّه شهويّه و امثال آن از براى او حاصل بود و با وجود اين امر ، خداى تعالى او را به اختيار خود گذاشت و مجبور و مضطرّ نكرد بر ترك اكل ، پس اهل عرف گويند كه : خدا خواست كه بخورد به همان معنى ، «ولو لم يشأ لم يأكل» ؛ يعنى : اگر اين مشيّت اختياريّه كه اختيار را در آدم قرار داد و اسباب را براى او مهيّا كرد ، اگر اين نبود و در عوض اين ، مشيّت جبريّه ، أو اضطراريّه الهى قرار مى گرفت بر ترك اكل ، هر آينه نمى خورد .
و نظر به آنچه گفتيم در مقدّمات ، كه مراد از مشيّت خدا در افعال عباد مى تواند شد كه توفيق و خذلان و ايجاد مانع باشد ، پس معنى «أمر إبليس أن يسجد لآدم و شاء أن لا يسجد» خَذَلَه و لم يُوَفِّقْهُ باشد ، يعنى : شيطان را به خود واگذاشت و توفيق نداد او را و همچنين معنى «نهى آدم عن أكل الشجرة و شاء أن يأكل» همين خواهد بود ، يعنى توفيق نداد او را از براى نخوردن و او را به خود واگذاشت و معنى «أمر إبراهيم أن يذبح إسحاق و لم يشأ» كه در بعض اخبار وارد شده اين است كه بعدِ امر به ذبح ، مانع او شد و كارد را از حلق او برگردانيد.
الحال اكتفا مى كنيم در اين مقام به همين قدر ؛ به علّت قلّت فرصت .
و كتبهُ مؤلّفُهُ الفقيرُ إلى اللّه الدائم ، ابن الحسن الجيلاني ، أبوالقاسم ، نزيلُ دار الإيمان قم ـ صانَهَا اللّهُ عن التلاطم والتصادم ـ في يوم الثلثاء الرابع عشر من الصفر ، ختم بالخير والظفر ، من سنة ألف و مائتين و ستّ عشر ، والحمد للّه أوّلاً و آخراً ، و ظاهراً و باطناً .
فهرست