شايد از آن جهت در اخبار ائمّه اطهار عليهم السلام وارد شده است كه : اراده صفت فعل است و عين احداث و ايجاد است ، كه گويا اين تأويلى است كه به قدر فهم سائلان فرموده اند ، چنانكه بعض محقّقين اشاره به آن كرده .
و بالجمله چون حقيقت اراده كه موضوع له واقعى لفظ است ، نظر به متفاهم عرف عام خالى از ملاحظه ميل و شوق نيست و اين هر دو در ايزد تعالى محال است و آنچه جزئا ۱ ثابت است از براى آن جناب ، علم به نفع است و صادر كردن فعل در تكويناتِ خود ، يا صادر فرمودن آن در تكليفاتِ عبد ، كه اين هر دو در اراده عباد نيز موجود است به علاوه ميل ، پس اطلاق اراده كه بر جناب اقدس الهى مى شود بايد معنىِ مجازى باشد كه غير اين معنى عرفى باشد .
پس يا مراد از آن لفظ ، همان علم به نفع است ، چنانكه متكلّمين گفته اند و يا فعلى است كه در عقب آن درمى آيد ، چنانكه از اخبار ظاهر مى شود و چون فهميدن علم به نفعى كه منفكّ نشود از ترتّب اثر بر آن ، با وجود قديم بودن آن و حادث بودن اين كمال صعوبت دارد ، ائمّه عليهم السلام آن را حمل كردند بر اراده فعل كه اثر آن علم به نفع است كه فهم آن آسان باشد ، پس بنابراين مى تواند بود كه از اراده ، هر دو معنى خواسته شود كه مجموع علم به نفع و ترتّب اثر باشد و در آن هم غايله نيست و اينكه از آن اخبار فهميده مى شود كه اراده حادث است و چيزى ديگر نيست غير فعل ، نه از راه اين است كه علم به نفع در ميان نيست ، بلكه از راه اين است كه علم به نفع ، فردى است از افراد علم و چيز عليحده نيست كه از براى جناب اقدس الهى اثبات شود .
و ظاهر اين است كه مآل كلام و نزاع در معنى اراده ، بنابر اينكه مذكور شد ، نزاع در اصطلاح است و پرثمره ندارد و باكى نيست كه ما در اينجا بعضى از اخبار كه وارد شده است در اينكه اراده حادث است و صفت فعل است ، ذكر كنيم ، از جمله حديثى است كه كلينى به سند صحيح از عاصم بن حميد روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام ،