اراده خدا ، بدون مدخليّت عبد ، بلكه اين اشيا مخلوقند به واسطه اراده عباد و اراده عباد مخلوق است بنفسها ، يعنى اراده عبد في نفسه كارساز است و مقهور الهى نيست از بابت «الاسمُ ما دلّ على معنى بنفسه» ۱ كه مراد ، استقلال معنى است به مفهوميّت و از بابت مفهوم حرف نيست كه آلت ملاحظه شى ء ديگر است ، چنانكه بعضى محقّقين در بيان معنى آن گفته اند .
و همچنين به اين حديث ردّ مى شود كلام كسى كه توهّم كند كه فعل بنده ، مسبوق به اراده او نيست ؛ زيرا اگر چنين باشد اراده او فعل اوست و آن هم مسبوق به اراده ديگر خواهد بود و هكذا و آن مستلزم تسلسل است ، پس فرموده اند كه : اراده عبد مخلوق است بنفسها ، يعنى احتياج به اراده ديگر ندارد و آن حاصل مى شود از براى عبد ، بعد علم به نفع و ساير افعال او مخلوقند به واسطه اين اراده .
و اينكه گفته است كه : انكار مخلوق بودن مشيّت خدا منشأ انكار احاديث است ، ممنوع است به جهت آنكه آنچه احاديث دلالت بر آن دارد همين است كه اراده الهى اطلاق شده است بر ايجاد و احداث و مير رحمه اللهمنكر اين نيست ، بلكه ظاهر اين است كه مراد او اين است كه خدا منزّه است از اينكه اراده و مشيّت مخلوقه داشته باشد كه اين ، واسطه خلق كردن باشد و به سبب آن خلق كند اشيا را و آن معنى كه مدلول اخبار است ، همان حالت نسبى است كه مابين منتسبين است كه أحدهما اراده قديمه است كه عين ذات است و دويّم ، خود مخلوق است و اين منافاتى با حدوث آن ندارد ، چنانكه مدلول اخبار است و در اين مقام كسى توهّم نكند كه خلقِ نطفه و تبديل آن به علقه و همچنين اينها هم وسايط خلقت انسان است و منافاتى با تقدّس و تنزّه الهى ندارد ؛ به جهت آنكه در آنجا حكمت اقتضا كرد كه نطفه را خلق كند ، بعد از آن نطفه را علقه كند و هكذا ، تا آن را انسان كند ، نه اينكه خلقت انسان را به اين علّت و به اين سبب كرد ، پس نطفه بودن ، علّت خلقت نيست ، و لكن اراده علّت خلقت مى شود و
1.ن.ك : شرح الرضي على الكافية ، ص ۳۵ ؛ تاج العروس ، ج ۱۹ ، ص ۵۳۸ .