از اسباب وجود آن فعل مى باشند ، حكمت الهى قرار گرفته كه افعال الهى نيز به وسايط اين نقوش باشد در الواح كه به منزله آن حالاتند در نفس عباد و اين حكمت را به غير جناب اقدس ايزدى كسى نمى داند .
پس در اين حديث اشاره به دو چيز شده :
اوّل بيان امورى كه قايم مقام تصوّر و ترجيح و اختيار و اراده مى شود در عباد از براى خداوند .
و دويّم بيان اينكه بَدا در همه مراتب واقع مى شود الّا در دو مرتبه : اوّل در مرتبه علم ازلى . و دويّم در مرتبه امضا كه ايجاد عين است .
و به مرتبه اولى در دو جا اشاره شده : اوّل در آنجا كه فرمود : «فالعلم بالمعلوم قبل كونه» ؛ زيرا كه علم ازلى كه حاصل است به معلوم قبل از وجود آن و تغيّر نمى يابد . و دويّم در آنجا كه فرمود : «فبالعلم علم الأشياء» .
و به مرتبه دويّم مكرّراً فرموده كه بعد امضا و ايجاد بَدا نمى باشد و وجه آن معلوم است و فرموده است : «البَداء فيما علم متى شاء و أراد» ، يعنى بَدا در مراتب سبب و اراده است ، نه غير آن از علم ازلى و امضا .
و امّا بيان قائم مقام ها كه در فعل الهى اشاره به آن شده ، پس اين است كه مى گوييم : مشيّت در اين حديث شريف ، مثل كتابت وجود زيد است و بعض صفات او در لوح محو و اثبات اجمالاً و اراده كتاب عزم بر ايجاد اوست به عنوان جزم با بعض صفات او نيز و تقدير تفصيل بعض صفات و احوال اوست با نوعى از اجمال و قضا تفصيل جمعى احوال اوست و آن مقارن امضا است ، يعنى خود فعل و ايجاد او و بعد ايجاد وجود است ، چنانكه تحقيق اين است كه ايجاد ، غير وجود است و گويا شرح علل ، كنايه است از ايجاد و علم به جميع آنها ازلى است و همه اين مراتب قابل بَدا است به غير مرتبه علم ازلى كه در آن تخلّفى نمى باشد و همچنين بعد مرتبه ايجاد و وجود ، ديگر بَدا معنى ندارد.
و امّا تحقيق معنى بَدا ، پس هر چند اين رساله وضع از براى آن نشده ، لكن چون