استمرار باشد ، مثل حرام بودن شكار ماهى در روز شنبه كه در زمان حضرت موسى عليه السلام حرام بود ، چون حكمت الهى در آن زمان اقتضاى حرمت مى كرد و بعد از آنكه آن حكمت زايل شد ، در زمان حضرت عيسى حلال كرد آن را و در آن وقت معلوم شد كه آن حرمت در نفس الأمر مستمرّ نبوده و نهايت آن زمان بر ما مخفى بوده ، نه اينكه مستمرّ بود در نفس الأمر و العياذ باللّه از براى خداى تعالى پشيمانى به هم رسيد و تغيير داد .
و يهود و ابومسلم اصفهانى قائل به نسخ نيستند . ۱
و بعضى ديگر گفته اند كه : بَدا در تكوينيّات ، به منزله نسخ است در احكام تكليفيّه ، يعنى چنانكه ظاهر در احكام استمرار است و مى تواند كه خلاف آن حكم شود كه كاشف از عدم استمرار باشد ، همچنين ظاهر در امور كائنه كه اسباب وجود آن فراهم است و مظنّه استمرار بقاى آن هست ، خلاف آن ظاهر شود ، چنانكه از قواعد اماميّه ظاهر اين بود كه امام ، وَلَد اكبر است هرگاه به سمت علم و كمال و استحقاق آراسته باشد و همه اين امور در اسماعيل ـ فرزند حضرت صادق عليه السلام ـ موجود بود و همه كس چنين مى دانست كه او امام خواهد بود ، پس چون فوت شد ، ظاهر شد كه او امام نبوده و حضرت كاظم عليه السلام بعد او ، اكبر اولاد بود و او امام بود و اين را بَدا مى گويند ؛ به جهت آنكه از براى مردم ظاهر شد ، خلاف آنچه پيش ظاهر شده بود .
و اين دو معنى ، هيچ يك خوب نيست و موافق آيات و اخبار نيست و آيه قرآن صريح است در اينكه حقّ تعالى محو مى كند آنچه را مى خواهد و در اينجا چيزى محو نشده ، بلكه حكمى به خلاف حكم سابق شده و امرى به خلاف ظاهر حال رو داده و همچنين معنى دويّم كه گفته اند كه بَدا مى گويند ؛ چون از براى مردم ظاهرشد خلاف آنچه پيش ظاهر شده بود ، منافات دارد با آنچه در اخبار وارد شده كه از براى خدا بَدا حاصل مى شود .
1.ن.ك : شرح المواقف ، ج ۸ ، ص ۲۶۱ ؛ شرح التجريد ، ص ۵۰۳ ؛ أصل الشيعة واُصولها ، ص ۳۱۰ ؛ جامع البيان ، ج ۱۴ ، ص ۱۲۲ ؛ نقد المحصّل ، ص ۴۲۱ .