اوّل كرده و ديگر تغيير نمى يابد ، چنانكه حقّ تعالى از ايشان حكايت كرده است كه مى گفته اند : «يَدُ اللّه مَغْلُولَةٌ»۱ ؛ يعنى : خدا دست بسته است و ديگر كارى نمى تواند كرد ؛ و حقّ تعالى در ردّ آنها فرمود : «غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَآءُ»۲ .
و بعض حكما هم مى گفته اند كه : حقّ تعالى جميع مخلوقات را به يك دفعه خلق كرد و چون حقّ تعالى خارج از زمان است ، همه ازمنه در نزد او مساوى است و ماضى و حال و مستقبلى در نزد او نمى باشد ، به خلاف ما كه داخل زمانيم و تشبيه كرده اند مخلوقات را به رشته رنگارنگى كه مورى بر آن راه رود كه آن مور گاهى بر رنگ سياه آن راه مى رود و با خبر از رنگ سفيد نيست و همچنين كسى كه خارج از ريسمان است ، همه در نزد او حاضر است يكسان و به اين سبب قائلند كه زمان و زمانيّات همه قديمند و در هيچ امر ، تغيير ممكن نيست .
و بعضى ديگر از حكما قائلند كه : حقّ تعالى عقل اوّل را آفريد و او عقل دويّم و فلك اوّل را آفريد و همچنين تا عقل دهم و عقل دهم مدبّر عالم است و حقّ تعالى را معزول مى دانند از تدبير در ما سِوا ، پس ائمّه عليهم السلام ردّ قول ايشان نموده و بيان كرده اند كه خدا مدبّر عالم است و در هر ساعت ، انواع تصرّفات مى كند و به دعا و تصدّق و صله رحم و ساير طاعات ، عمر و روزى و ساير تقديرات تغيير مى يابد و به اين اشاره كرده اند در آنجا كه فرموده اند : «مَا عُظِّمَ اللّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءُ»۳ ؛ يعنى تعظيم الهى حاصل نمى شود به چيزى به مثل بَدا ؛ چون كه به سبب اعتقاد آن ، خداى تعالى را صاحب اختيار در ملك خود مى دانند و در امور خود به او متوسّل مى شوند ، اگر كسى بگويد كه : هر گاه در لوح محفوظ كه مطابق علم ازلى است ثبت شده كه زيد تصدّق خواهد كرد و عمر او اين خواهد بود و يا نخواهد شد عمر او آن ، پس چه فايده و حكمت است در لوح محو و اثبات كه آن مُجمل مَشروطِ معلّق در آن ثبت است؟!
1.مائده (۵) : ۶۴ .
2.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۴۶ ، ذيل ح ۱ ؛ التوحيد ، ص ۳۳۳ ، ح ۲ ؛ بحارالأنوار ، ج ۴ ، ص ۱۳۲ .