شرح حديث أمر إبليس أن يسجد لآدم. - صفحه 392

اوّل هم چنين است و ساير معلولات به منزله تفصيل اين مجمل است . ۱
و تو دانستى كه اين تفسيرها مخالف آن است كه از اخبار مستفاد شد و از براى بيان تأويل حديث مذكور ، همين قدر از ذكر مقدّمات كافى است ، پس مى گوييم كه : اظهر توجيهات حديث اين است كه محمول بر تقيّه باشد و بر وفق مذهب اشاعره ، كه اغلب اهل سنّت بوده اند و تقيّه غالباً از ايشان مى شده ، پس به مقتضاى اين دو قول اشاعره ، كه يكى تخلّف امر از اراده است و دويّم آنكه آنچه عبد مى كند به اراده الهى است و او را در آن اختيار نيست ، معنى حديث اين مى شود : «أمر اللّه و لم يشاء» ؛ يعنى : بعضى اوقات خدا امر مى كند و بر طبق امر اراده نمى كند . «و شاء و لم يأمر» ؛ يعنى : بعضى اوقات مشيّت و اراده او متعلّق به فعل مى شود و حال آنكه امر نكرده است به آن ؛ بلكه گاه است كه نهى كرده است از آن فعل ، و لكن مشيّت او قرار گرفته كه به وجود آيد آن فعل بعد از آن .
امام عليه السلام از براى هر يك مثال فرمودند :
امّا مثال اوّل پس اين است كه فرمود : «أمر إبليس أن يسجد لآدم ، و شاء أن لا يسجد» ، كه در اينجا امر از اراده مطابق آن منفكّ شد ، بلكه اراده ضدّ مأمور به شد كه عدم سجود باشد . «ولو شاء لسجد» ؛ يعنى : اراده مطابقه امر مى شد سجود به عمل مى آمد و اين بعينه مذهب ابليس است كه گفت : «رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِى»۲ و اسناد فعل را به خدا داد .
و امّا مثال دويّم پس فرمود : «و نهى آدم عن أكل الشجرة ، و شاء أن يأكل منها ، و لو لم يشأ لم يأكل» و چون امر و نهى در يك مرتبه است در تكليف و بعينه آنچه در امر گفته اند اشاعره ، كه اراده از امر تخلّف مى كند ، بايد بگويند كه : كراهت هم از نهى تخلّف مى كند و چنانكه گفته اند كه : به هر چه مشيّت الهى قرار گرفت در فعل عبد ، همان مى شود ، خواه مخالف مأمورٌ به و منهيٌّ عَنْه يا موافق ، پس در اينجا اشاره لطيفى شد در روايت به تساوى امر و نهى و بيان واضحى هم شد از براى مقصد كه كراهت تخلّف

1.ن.ك : الأسفار الأربعة ، ج ۸ ، ص ۳۹۱ .

2.حجر (۱۵) : ۳۹ .

صفحه از 396