شرح حديث أمر إبليس أن يسجد لآدم. - صفحه 393

كرد از نهى ، چون نقيض آن به عمل آمد و آنچه مشيّت الهى قرار گرفت از اكل شجره ، همان شد و مكذّب قول اشاعره است در اين مقام قول آدم صفىّ اللّه : «رَبَّنَا ظَـلَمْنَآ»۱ .
پس در اينجا مطلب ايشان ، موافق مذهب ابليس عدوّ اللّه شد و مخالف مذهب آدم نبىّ اللّه .
و اين حديث موافق تقيّه بر طبق مذهب اشعرى شد ، و لكن از براى زيرك فَطِن ، از ذكر امام عليه السلام ، اين دو مثال را كه مستلزم تذكّر حكايت آدم و اظهار تقصير خود است ، تنبّهى باقى ماند بر هر حقّ نيز ، ۲ فليفهم ذلك .
و عارف رومى ، هر چند در مقامات متعدّده از او قول به جبر ظاهر مى شود ، و لكن در اين مقام تصريح كرده به اينكه : جبر مذهب ابليس است ، لكن بناى او بر تقسيم جبر است به اقسام متعدّده از جبر جزئى و كلّى و غير ذلك ، پس به آن نتوان تكيه كرد كه مذهب او اختيار است و از سفر پنجم در آخر كلام مخاصمه جبرى و قدرى سخنى گفته است كه جامع شتّات كلمات او است و مستلزم جبر واقعى است و آنچه در اين مقام گفته است در سفر چهارم اين است :

از پدر آموز اى روشن جبينربّنا گفت و ظَلَمْنا پيش ازين
نه بهانه كرد و نه تزوير ساختنه لواى مكر و حيلت برفراخت
باز آن ابليس بحث آغاز كردكه بُدَم من سرخ رو كرديم زرد
رنگ رنگِ توست صبّاغم تويىاصل جرم و آفت و داغم تويى
هين بخوان ربّ بما أغوَيْتَنىتا نگردى جبرى كژ كم تنى
بر درخت جبر تا كى بَرجَهىاختيار خويش را يكسو نهى
همچو آن ابليس و ذرّيّات اوبا خدا در جنگ و اندر گفتگو۳
و امّا اگر خواهيم حديث را حمل بر تقيّه نكنيم ، تأويلات ديگر بتوان كرد ؛ مثلاً

1.اعراف (۷) : ۲۳ .

2.ب: به رمز حق.

3.مثنوى معنوى، دفتر چهارم.

صفحه از 396