كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 429

اين به عجز معترف را قبل از شرف مطالعه اين نوع احاديث ، با يكى از اكابر فضلا در مسأله جبر مناظره واقع شد ، پيش از آنكه اقامه حجّت نمايد گفتم : رهبر تو در اين مسأله عقل است يا نقل؟
گفت : عقل.
گفتم : خطا بر عقول غير معصومين جايز است يا نه؟
گفت : معاذ اللّه ، عقل حجّت خدا و سِراج نُهى است.
گفتم : پس اين همه اختلاف عقلا از كجاست؟
گفت : منشأ اختلاف قوّه واهمه است نه قوّه عاقله.
گفتم : پس تواند بود كه عقل تو در اين مسأله مقهور قوّه واهمه باشد ، و آنچه تو فهميده اى در اين مسأله منشأ آن قوّه واهمه بود نه قوّه عاقله؟!
فاضل ساكت شد.
گفتم : چرا سخن نمى گويى؟
گفت : اگر گويم نه چنين است ، البتّه نقل كلام در اين نه چنين خواهى كرد و اگر گويم چنين است ، مجاب و مُلؤم شده باشم ، خداى تعالى تو را و جميع اهل شكّ را از نزد خود يقين در دين عطا فرمايد تا اين نوع مناظره و مكابره در ميان نيايد!
گفتم : بنده را از شرف مطالعه احاديث و اخبار و محبّت سيّد ابرار و ائمّه اطهار ، كمال اطمينان و حجيّت خاطر كامل حاصل است ؛ هر گاه شما را شكّى در دين و وَهنى در يقين باشد ، چاره اى نيست إلّا به متابعت و مطالعه كلام ائمّه اَنام عليهم السلام ؛ چه كلام اين بزرگواران و پيروى ايشان بالخاصّه در تقويت ايمان و رام گردانيدن نفس امّاره تأثير عظيم دارد.
گفت : رهبر به تحقّقِ اين مطالعه و متابعه ، غير عقل نتواند بود و عقل را تو معزول مى دانى؟!
گفتم : كسى كه منكر عقل باشد هرگز اين نوع سخنان عاقلانه نتواند گفت ، بلكه غرض اين است كه چون ضعف و غواشى طبيعت بر غير معصومين غالب است و خطا بر ايشان رواست ، لهذا وثوقى به حكم عقل نيست و هر حكمى محلّ چون و

صفحه از 536