كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 436

شاهد صدق است.
برق: اگر گويى : خواستنِ فاعل چون واجب است ، پس نخواستن او در حال خواستن غير ممكن و غير مقدور باشد و معلّق به شرط غير مقدور غير مقدور است ، پس نكردن نيز در اين حال غير مقدور باشد.
جواب گوييم : لانُسلّم كه بر تقدير وجوب خواستن نخواستن ، در حال خواستن غير مقدور باشد و فاعل نتواند كه در آن حال نخواسته باشد و اراده نداشته باشد ؛ چه دانستى كه قدرت آن است كه اگر كارى را خواهد نكند ، نكند و در اينجا نيز صادق است كه اگر خواهد كه نخواهد و اراده نداشته باشد هر آينه نمى خواهد و فسخ اراده مى كند و از اين لازم آمد كه در حال خواستن ، نخواستن و اراده فعل قبيح نداشتن مقدور فاعل باشد و چون خواستن ، منافى مقدوريّت نخواستن و اراده نداشتن در آن حال نباشد ، بلكه گوييم كه : خواستن و نخواستن هر دو جزو معنى قدرت است و جزو شى ء خارج از آن شى ء نيست ، بلكه در تحت آن شى ء است ، پس نخواستن تحت قدرت و غير خارج از قدرت باشد.

رشحات

[رشحه اول] : بدان كه آنچه ما در تحقيق مقام گفتيم تنها همين در بيان اراده و اختيار عباد نيست ، بلكه در مطلق اراده و اختيار است چنانكه مى بينى ، پس به اين تحقيق باطل شد فقره «كما في الواجب» نيز ، كه از مشهور در دفع شبهه گذشت.
و اين معنى با اينكه بحمد اللّه ظاهر است ، در بعضى احاديث نيز وارد است ، چنانكه مروى است كه ابو بصير از حضرت صادق عليه السلام پرسيد كه : «شَاءَ وأرادَ ، و قدّر و قَضى؟» فرمود : «بلى». پرسيد كه : آيا به سرحدّ وجوب رسيد؟ فرمود : «نه». پرسيد كه : چگونه تواند بود كه با وجود مشيّت و اراده و تقدير و قضا به سرحدّ وجوب نرسيده باشد؟ فرمود كه : «هكذا خَرج إلينا» : چنين به ما رسيده است. ۱

1.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۵۰ ، ح ۲ ؛ بحارالأنوار ، ج ۵ ، ص ۱۲۱ ، ح ۶۶.

صفحه از 536