كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 438

سزد گر ز حيرت برآريم دَمكه مختار هستيم و مجبور هم
و ديگر گفته اند :

چون ماهى ضعيف كه افتد درآب شددر عين اختيار مرا اختيار نيست
و أيضا گويند :

در ميان موج دريا تخته بندم كرده اىباز مى گويى كه دامن تر مكن هشيار باش
و أيضا :

گناه گر چه نبود اختيار ما حافظتو در طريق ادب بكوش و گو گناه منست
چنانكه حضرت آدم عليه السلام چنين گفت : مثنوى :

گفت آدم كه ظَلَمنا أنفُسَنااو زفعل حق نبد غافل چو ما
فعل حق را از ادب پنهان كردز آن گنه بر خوردن او برنخورد
بعد توبه گفتش اى آدم نهمن آفريدم در تو اين جرم و محن
نى به تقدير و قضاى من بدانچون به وقت عذر كردى آن نهان
گفت ترسيدم ادب نگذاشتمگفت من هم پاس آنت داشتم
و أيضا رباعى :

نصيب ما به خرابات كرده است إلهدر اين ميانه بگو زاهدا مرا چه گناه
كسى كه جام ميش در ازل نصيب افتادچرا به حشر كنند اين گناه از او در خواه
و لهذا وجوب سقوط عقاب را با توبه ، عقلى مى دانند و مى گويند :

عاصى اندر خواب لفظ توبه نتواند شنيدگر بداند عشق بازيهاى عفوش باگناه
و از ابدى بودن عقاب كفّار در نار استبعاد مى نمايند ، بلكه مُجازات وارده در شرع را از مَجازات مى شمارند.
آخوند فيض در كتاب علم اليقين آورده كه گويند :
قد قامَ الدليل العقلي على أنّ الباري ـ عزّوجلّ ـ لا ينفعه الطاعات ، ولا يضرّه المخالفات ، وأنّ كلّ شيء جار بقضائه وقدره ، وأنّ الخلق مجبورون في

صفحه از 536