كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 458

به صورتى كه مقتضى آن بود و تقاضاى آن مى نمود و به پاى استعداد راه طلب آن مى پيمود به همان صورت خود خلق شد و اين معنى اگر چه خلاف ظاهر است لكن به ظاهر تنها دست دادن و پا از آن به در نگذاشتن خود را از بسيارى حقايق محروم داشتن است ، چنانكه به بواطن چسبيدن و از ظواهر دست برداشتن الحاد است.
و صاحب دين آن است كه هر دو را به سمع و يقين بشنود و هر دو را اذعان نمايد به شرط آنكه هر دو به نص صريح يا به اثر صحيح باشند و اين معنى هر چند به نصّ صريح نيست ، لكن به اثر صحيح است ، چنانكه در فصل پنجم خواهى فهميد بر خلاف آن معنى كه از آن رومى و جامى نقل شد.
ديگر گاهى استدلال مى شود بر جبر صوفيّه به آنچه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : إنّه كان يصلّى في بعض الأيّام ، و خرّ مغشيّا عليه في أثناء الصلاة ، فسئل بعدها عن سبب غشّه ، فقال : «ما زلتُ اُردّد هذه الآية ـ يعنى«إيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»ـ حتّى سمعتُ من قائلها».۱
و مرحوم شيخ بهاء الدين در مفتاح الفلاح بعد از نقل اين روايت گويد :
قيل : إنّ لسان جعفر الصادق عليه السلام كان في ذلك الوقت كشجرة الطور عند قول : أنّي أنا اللّه ، وما أحسن قول الشيخ الشبسترى :

روا باشد أنا الحقّ از درختىچرا نبود روا از نيك بختى۲
بدان كه فرق است ميانه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»۳ گفتن خدا در نيكبخت و ميانه أنا الحقّ گفتن خدا در نيك بخت ؛ چه اوّل از زبان نيك بخت است و دوم از زبان خدا و پيشتر دانستى كه در مرتبه نيك بختى خدا در نيك بخت از زبان نيك بخت سخن گويد نه از زبان خود ، پس قياس نيك بخت به درخت در كلام شبسترى و قياس أنا الحق به «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» در كلام قيل كه شيخ بهاء الدين نقل كرد هر دو باطل است.
بدان كه اين بزرگوار از اين قبيل گفتار تصوّف آثار بسيار دارد ، چنانكه در مجلّد اسرار اشرار نقل شد.

1.مفتاح الفلاح ، ص ۳۷۲.

2.همان.

3.فاتحه (۱) : ۵.

صفحه از 536