كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 464

چنانكه اين جمع گمان كرده اند ، بلكه غرضشان از آن ابطال مذهب جبر است و انكار بر حكما و نفى ايجاب كه مذهب حكما است.
جواب گوييم كه : مراد اين جمع ، اثبات هدايات و الطاف خاصّه است و به گمان ايشان ، كلام معتزله ظاهر است در نفى آن و اين طايفه در اثبات اين مدّعا گويند كه : هر گاه عباد مستقلّ نباشند ، هر آينه عقوبت ايشان قبيح باشد.
و جواب گفته شده اند به اينكه : اين قبح در صورتى لازم آيد كه بندگان مجبور باشند ، چنانكه مذهب اشعرى است و ايجاب هر گاه به اختيار باشد و منافى اختيار نيست ، هر چند كه اختيار واجب باشد ، چنانكه بيان خواهد شد.
مؤلّف گويد كه : اين سخن نيز مندفع است به تخصيص ايجاب منفى در اين مذهب ، به ايجابى كه به اختيار بنده نباشد و بنده خود موجب نبود ، هر چند كه بر اين تقدير نيز جواب گفته اند كه : فعل از فاعل و تاوان عمل بر قابل حلّ اين مسأله بر معتزلى مشكل بود ، چنانكه در فصل دوم بيان خواهد شد.
و صاحبان گمان سابق در ردّ اين دليل نيز گفته اند كه : توفيق و خذلان منافات به اختيار ايشان ندارد ، پس اگر كسى گويد كه : بر معتزله نفى توفيق و خذلان لازم نمى آيد ؛ زيرا كه چنانچه در گوهر مراد مذكور است ، توفيق و خذلان آن است كه از خدا امر و نهى و وعد و وعيد صادر شد مربندگان را بر اراده فعل خير و ترك شرّ ، كه اگر امور مذكوره صادر نمى شد داعى به هم نمى رسيد ، اگر چه ممكن بود به هم رسيدنش ، با وجود آن ممكن است به هم نرسيدنش و لهذا جبر لازم نيايد ، لكن با وجود امور مذكور رسيده اند نيكان به فعل خير.
و اين است معنى توفيق ؛ چه توفيق مهيّا آوردن اسباب خير است و به وجود امور مذكوره ، اسباب اراده فعل خير مهيّا باشد و مريدان را امور مذكوره داعى نشود بر اراده نيك و ترك بدى با آنكه تواند و اين از سوء اختيار ايشان است و خداى تعالى ايشان را جبر نكند بر اراده نيكى ، بلكه ايشان را به بدى واگذارد و معنى خذلان همين بود.

صفحه از 536