كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 465

جواب گوييم كه : مراد توفيقات و الطاف خاصّه است به آن معنى كه در اواخر تحقيق «أمر بين الأمرين» بيايد و توفيق بالمعنى المذكور در اين موضع ، به قول اين طايفه نيز مشترك باشد ميان نيكان و بدان ، لكن بدان را پذيراى آن نباشد و موجب خذلان شود و نيكان قبول آن كنند و بدان موفّق گردند و امور مذكوره سبب توفيق ايشان گردد.
وامّا اين پذيرايى و عدم آن و انبعاث خواهش از بعضى نفوس دون بعض ، پس به مقتضاى ذات است و خلق ذات بر اين وجه به مقتضاى قدر الهى است كه تابع علم است و علم تابع معلوم ، چنانچه در رساله شهريار گفتيم و سزاوار نيست كه كسى مطّلع گردد بر قدر الهى. پس اگر كسى كه اراده كند كه اطّلاع به آن به هم رساند ، با خدا مضادّه كرده است در حكم و منازعه كرده است در سلطنت و پرده راز او را دريده است ، چنانچه در مجلّد جبر و اختيار ، بعضى اخبار در اين باب ذكر كرديم و در خاتمه اين كتاب نيز ذكر مى شود و مجمل بدان كه خلق هر بنده اى بر وجهى و تمكين عباد ، بل كلّ ما في عالم الإيجاد بمايميل إليه ؛ و خلق هر شى ء ـ على ما كان عليه ـ به اقتضاى خود اوست اين نحو از وجود را ، پس اگر غير اين كردى ، هر آينه جهل به اين اقتضا يا بخل به قضايا ظلم لازم آمدى و هيچ يك از اينها بر واجب الوجود ، عالم ذوالجود ، عادل بى عديل روا نيست.
اين است كه گفته اند :
ما كنت في ثبوتك ظهرت به في وجودك ، فليس للحقّ إلّا إفاضة الوجود عليك ، والحكم لك عليك ، فلا تحمد إلّا نفسك ، ولا تذم إلّا نفسك ، وما يبقى للحقّ حمد إلاّ إفاضة الوجود ؛ لأنّ ذلك له لا لك. ۱
لكن از اينكه نفس ـ بما هي نفس ـ قوّه اى بيش نيست و قوت امر عدمى است و عدم نقص محض است ، پس حمد و ستايش نفس كه در اين سخن واقع شده است لاف و گزاف است و به قول مرحوم آقاى بيدآبادى از قبيل مفاخره يكى از دو هوو است در

1.فصوص الحكم ، ص ۸۳ .

صفحه از 536