كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 466

مقاربت زوج با او به مرجّحى كه عين نقص است و لهذا در كلام اهل بيت عليهم السلام ذكر حمد و ستايش نفس نشده است ، بلكه فرموده اند : من وجد خيرا فليحمد اللّه ، ومن وجد غير ذلك فلا يلومنّ إلّا نفسه،۱ و اين مجمل در آخر باب مفصّل مى گردد.

فصل پنجم : در بيان مذهب قدريّه

بدان كه قدر در اشيا به معنى قدر و مقدار و اندازه و هندسه و سرحدّ هر چيزى است در حدّ ذات خود قبل از وقوع و در حقّ تعالى به معنى حكم و قرارداد كردن و اندازه داشتن و انگاره گرفتن است قبل از وقوع هر چيزى موافق هندسه و اندازه كه در حدّ ذات خود به آن اندازه است و به نحوى كه سزاوار است كه به آن نحو موجود شود.
و قدر به اين هر دو معنى از حضرت صادق عليه السلام در حديث يونس بن عبدالرحمان مى آيد ۲ و اكنون كه معنى قدر را فهميدى در بيان معنى قدريّه گوييم كه : قدر در افعال مى باشد و در غير افعال مى باشد.
و قدر در افعال خلافى است ؛ فرقه اى منكر قدرند و مى گويند كه : در افعال قدر نيست اصلاً ، نه قدر لازم و نه قدر غير لازم و قدريّه به نصّ اهل لغت و ظاهر حديث يونس بن عبدالرحمان و مانند آن اين فرقه اند و مفوضّه نيز كه خدا را قادر نمى دانند بر آنكه بنده را از اراده اش صرف نمايد و ميان او و اراده اش مانع شود يا اينهايند يا از اينهايند ، نه جمهور معتزله كه خدا را قادر مى دانند بر صرف عباد.
و فرقه ديگر مى گويند كه : در افعال عباد قدر هست و كيف قدر ، قدر لازم و قضاى حتم و قدريّه در حديث حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از سفر صفّين اشاره به اين فرقه است نه اشاعره.
آرى اين فرقه در بسيارى از مفاسد با اشاعره شريكند چنانكه بيايد.
و فرقه ديگر در افعال عباد به قدر بين بين قايلند بى افراط و تفريط ؛ يعنى گويند :

1.الحكايات ، ص ۸۵ .

2.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۵۷ ، باب الجبر و التفويض ، ح ۴.

صفحه از 536