كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 477

در وجه تشبيه جبريّه و اشاعره كه گفته : «امّا خيرات و شرور همه را فعل خدا مى دانند مانند مجوس» ؛ زيرا كه مجوس شرور را فعل خدا نمى دانند ، چنانكه آن جناب خود اوّل نقل كرد ، پس اگر بدل از اين عبارت چنين مى فرمود كه : «امّا خيرات و شرور را فعل بنده نمى دانند ، مانند مجوس» ، اين ناخوشى وارد نبود و حقّ در وجه تشبيه اين سه فرقه به مجوس همان است كه پيشتر گفتيم.
و همچنين وجه تسميه ايشان به قدريّه و در اينجا نيز در وجه تسميه مذكوره گوييم كه : اطلاق قدريّه بر اين سه فرقه درست نمى آيد مگر به مناسبت معنى علمى اين لفظ ، نه به اعتبار معنى نسبى آن ؛ يعنى اين اطلاق بنابر آن است كه اين فِرَق نيز مانند قدريّه منكر قدرند في الجمله ؛ چه قدر نيست مگر به مدخليّت اسباب و مدخليّت مسبّب الأسباب با هم و مفوّضه منكرند مدخليّت مسبّب الأسباب را و نظر را مقصور گردانيده اند بر اسباب ؛ و اشاعره و جبريّه منكرند مدخليّت اسباب را و نظر را مقصور گردانيده اند بر مسبّب الأسباب.
پس چون در هر يك از اين سه مذهب انكار قدر شده است في الجمله ، به اين مناسبت ايشان را قدريّه و مانند قدريّه توان گفتن و اگر نه ايشان كجا و قدريّه كجا؟! قدريّه مذهبى است برأسه و اصلى است بنفسه ، چنانكه دانستى.
آرى بنابر آنچه در حواشى خاتمه خواهى شنيد كه معتزله صريح گفته اند كه : قضا و قدر در افعال اختيارى عباد نمى باشد ، پس در اطلاق قدريّه بر معتزله حاجت نباشد به آنچه در اينجا او گفت ، يا ما گفتيم ، مگر آنكه مراد معتزله نفى قدر لازم و قضاى حتم باشد و ظاهر اين است ، والعلم عند اللّه .
درّ فاخر : ملّخص كلام در اين مقام به آنكه معتزله و اشاعره هر دو فرقه ، قدريّه اين امتند.
و احاديث كه در اين باب مختلف است همه حقّ است ، لكن نه به يكى از آن دو احتمال مرحوم آقا جمال ، بلكه به جهت آنكه معتزله گفته اند كه : در افعال عباد قضا و قدر نيست و مانند قدريّه ، اصل منكر قدر شده اند و اشاعره به قدر لازم و قضاى حتم

صفحه از 536