كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 492

و آنچه از يكى از اصحاب عصمت ـ سلام اللّه عليه ـ منقول است كه «لا جبر ولا تفويض، ولكن أمر بين أمرين» ، معنى متحقّق پس خود را در افعالى كه منسوب به اوست منصرف داند، تصرفى كه به منزله تصرّف آلات باشد، نه به منزله فاعل آلات و به حقيقت آن دو اعتبار كه يكى نسبت به فاعل دارد و ديگر نسبت به آلات متّحد بود و همه از فاعل باشد بى آنكه آلت ترك توسّط كرده باشد و اين به غايت دقيق باشد و جز به رياضت قوّه عاقله و قوّه عامله به اين مقام نتوان رسيد و هر كه به اين مرتبه رسد يقين داند كه مقدّر همه موجودات يكى است كه هر امرى را كه حادث خواهد شد، در وقت خاصّ به شرطى و آلتى و سببى خاصّ ايجاد مى كند و تعجيل را در طلب و تأنّى را در دفع مؤثّر نداند و خود را هم از جمله شروط و اسباب داند تا از دلبستگى به امور عالم خلاصى يابد.
و اين آيه در حقّ او و امثال او مُنْزَل كه: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه إِنَّ اللّه يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»۱
اين بود سخن محقّق طوسى ـ طاب ثراه القدّوسي ـ . ۲
و در كتاب اوصاف اشراف و در رساله علم فرموده كه :
اراده عبد علّت قريبه فعل است و اراده حقّ علّت بعيده فعل.
اشعرى نظر را مقصور بر علّت بعيده گردانيده، قائل به جبر شده، و معتزله نظر به علّت قريبه تنها نموده، قائل به تفويض گشته و حق آن است كه وقوع فعل موقوف است به مجموع ارادتين، چنانكه عالم اهل بيت گفته كه : «لا جبر ولا تفويض، بل أمر بين أمرين». ۳
مؤلّف گويد : اگر گويى: از اين سخن لازم آيد كه زنا ـ بلكه هر قبيحى ـ به اراده خدا باشد و حال آنكه چنانكه فعل قبيح ، قبيح است، اراده فعل قبيح نيز قبيح است و نسبتش به خدا غير صحيح است؟

1.آل عمران (۳) : ۱۵۹.

2.أوصاف الأشراف ، ص ۸۴ ـ ۸۵ .

3.أوصاف الأشراف، ص ۸۶ .

صفحه از 536