كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 509

مؤلّف گويد : اين بخار آبدار گهربار رعد و برق آثار بحار الأنوار چنانكه مى بينى در دفع اشكال نيست ، بلكه در وقع اشكال است.
امّا بعد از سخن نهم هيچ وقعى ندارد ؛ چه در آنجا دانستى كه احداث خدا آن اعتقاد حادث را در عاصى بالعرض است ، نه بالذات و بالعرض كه بالذات باشد ؛ چون هر چيزى كه در اينجا است ذوجهتين است : جهت خيرى دارد و جهت شرّى. احداث مذكور از جهت خيريّت است نه از جهت شريّت وبالعرض. والتقدير كه از جهت شرّيّت باشد به حدّى نمى رسد كه سلب اختيار از او شود و او مضطرّ باشد در فعل يا ترك ، به اين معنى كه نتواند نكند ؛ چه اگر خواهد كه نكند نمى كند ، گو كردن واجب گرديده باشد و اين وجوب و وجود بالاخره منتهى گردد به جناب الهى ، با اينكه هيچ عمل الهى نيست إلّا به مقتضاى علم الهى و علم الهى تابع معلوم است ، پس اصل كار عاصى ، و حدّ ذات عاصى باشد.
لمؤلّفه :

اينكه شد در قلم سبحانىاين يكى مانى و آن يك هانى
نسخه اصلى هر يك اين بودسرنويسى شد و بس تا خوانى
و سرنوشت مشهور گويا همين سرنويس باشد كه گفتيم و به عبارت ديگر :

اينكه شد در رقم سبحانىاين يكى مانى و آن يك هانى
نسخه اصلى هر يك اين بودانتساخى شد و بس تا دانى
و در باطن قرآن استنساخ در قول حقّ تعالى : «إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» . ۱ اشاره به اين انتساخ باشد و حديثى مفيدِ اين معنى در تفسير اهل بيت عليهم السلام ذكر كرده ام.
فعند هذا يظهر أنّ الكلّ ليس من اللّه ، وإن كان من عند اللّه تعالى على ذكره رحمه الله ، ولهذا قال أيضا : «أعوذ بك منك» ، ويظهر أيضا أن ليس على ظاهره قول سلطان العلماء :

فعل از فاعل و تاوان عمل بر قابلحلّ اين مسأله بر معتزلى مشكل بود

1.جاثيه (۴۵): ۲۹.

صفحه از 536