كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 512

مثنوى :

گر چه اين خور بر همه يكسر بتافتليك هر كس در خور خود نور يافت
اندرون خانه نور آفتابهم بقدر روزنه افكنده تاب
لمؤلّفه :

صانع چو بود آينه اصل وجوديعنى كه نماينده هر بود و نبود
در كتم عدم هر كه به هر شكل كه بودامروز در آينه همان شكل نمود
و فهم اين دقيقه بدون رياضت قوّه عاقله و قوّه عامله نتوان.
شعر :

برتر است اين سخن ز درك فهومكى شود درك جز بترك رسوم
نرسد كس بدين به بوالهوسىبگذر از اسم و رسم تا برسى
نسبت اين اشكال به معتزلى دون اشعرى در قولش «حلّ اين مسأله بر معتزلى مشكل بود» مبنىّ است بر توجيه كلام اشعرى و تأويل آن به اينكه مراد شيخ اشعرى در اصل همين معنى حقّ بوده است و در نظر ناقصان مشتبه به معنى باطل شده است ، چنانكه در طىّ تحرير محاكمه نوشتيم و بر تقديرى كه اين معنى باطل ، مراد شيخ اشعرى باشد باز وجه تخصيص ظاهر است و آن اين است كه اشاعره قائلند به اينكه : «فعل از فاعل و تاوان عمل بر قابل» ؛ و در اين قول مخالفت نكرده اند ، بلكه مخالفت را تنها همين معتزله كرده اند كه مى گويند : «فعل از بنده و تاوان عمل بر بنده» چنانكه بيانش گذشت.
و آنچه در آخر فرموده كه : «خوب را بد نتوان كرد و بدان را نيكو» الى آخر ، ممنوع و نامشروع و غير مسموع است ؛ چه اين «نتوانستن» نسبت به خدا مدفوع است به آنچه گذشت در بطلان تفويض ، به اين معنى كه خدا قادر نيست بر اينكه بنده را از اراده اش برگرداند و ميان او و فعل او مانع شود كه «وَ لَوْ شَآءَ رَبُّكَ لَأَمَنَ مَن فِى الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا» 1 «وَ لَوْ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَ حِدَةً» . 2 وفى الصافى عند قوله تعالى : «وَ لَوْ

1.يونس (۱۰) : ۹۹.

2.هود (۱۱) : ۱۱۸.

صفحه از 536