كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 525

و باز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود : «شاء وأراد ، ولم يحب ولم يرض» . ۱
و جمعى از روى قصور ، نظر را مقصور بر ظاهر اين نوع اخبار ساخته ، خود را در گناه معذور دانسته اند و مثل عصا و كور ، گناه خود را بر مشيّت اللّه بسته اند و ندانسته اند كه مشيّت اللّه بر فرضى كه علّت عصيان باشد همين در وجود عينى علّت خواهد بود نه در وجود علمى و اصل در اين باب وجود علمى است كه مشيّت اللّه به حسب آن معلول و تابع است نه علّت و متبوع.
حافظ :

مكن بچشم حقارت نگاه بر من مستكه نيست معصيت و زهد بى مشيّت او
مؤلّف گويد :

سخت گل آلود مى آيد سخنآب تيره شد سر چشمه بند كن
عذر خاصّ كه بدتر از گناهباشد عذر عام چه باشد خاصّ
خاصّ كه خاصيّت خاصّيش نيستعام كالأنعام بود بل اَضلّ
و اگر چه ديگران هم از علماى ما گفته اند : «لامؤثّر في الوجود إلّا اللّه ، ولا فاعل سواه» . ۲ امّا مشيّت و علم خدا را علّت نگفته اند ، بلكه مى گويند : فعل از فاعل و تاوان عمل بر قابل چنانكه گذشت با آن چه نيز در آن است.
آرى در احاديث آمده است كه حقّ تعالى وحى فرستاد به داود كه : «اى داود ، تريد واُريد ، ولا يكون إلّا ما اُريد، وإن لم ترد لمّا اُريد أتعبتك فيما تريد ، ثمّ لا يكون إلّا ما اُريد» ،۳
لكن اين نقل ديگر است ؛ زيرا كه داود پيغمبر است و مرتبه پيغمبرى از اين برتر است ، چنانكه از آنچه در فصل دوم گفته ام ظاهر است ، كار نيكان را قياس از خود مگير.
و در اين مرتبه است آن چه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حضرت آدم در

1.الكافي ، ص ۱۵۱ ، ح ۵.

2.كتاب الاربعين، محمدطاهر قمّى ، ص ۶۶۱ ؛ بحارالأنوار ، ح ۵ ، ص ۱۵۱.

3.التوحيد ، ص ۳۳۷ ، ح ۴.

صفحه از 536