«اللهم إنّي أسألك إيمانا تباشر به قلبي ، حتّى أعلم أنّه لن يصيبني إلّا ما كتبت لي» ؛ أي ما كتبت لأجل انتفاعي.
لمؤلّفه :
تا كى ز گمان مكر و تزويرقصد ضرر من افكنى تير
تيرى كه ضرر نمى رساندبى آنكه مدد شود دو تقدير
يكى تقدير تأثير تير و ديگر تقدير ضرر رسانيدن تير بر تقدير تأثير ؛ چه دانستى در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست ، لكن به شرط ايمان و اين شرط نيز از آيه در دو موضع مفهوم است ؛ يكى : باز از «هُوَ مَوْلينا» ؛ چه خدا مولاى كافران نيست ، چنانكه مى فرمايد : «وَ أَنَّ الْكَـفِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ» . ۱ دوم : از «وَعَلَى اللّه فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . ۲
پس كافر به عكس مؤمن هر چه او را پيش آيد يكسر شرّ و ضرر بود ، «فسبحان من اتّسعت رحمته لأوليائه في شدّة نقمته ، واشتدّت نقمته لأعدائه في سعة رحمته». ۳
و بنابر اين قول حافظ : «مكن بچشم حقارت نگاه بر من مست» همين از شارب الخمر مؤمن مسموع باشد نه كافر.
رعد و برق
و گاه باشد كه كسى گمان كند كه قول مولانا در آخر «ولكن علمه تعالى ليس علّة لوقوعه» منافات دارد با قول او «لاستحالة أن يصير علمه جهلاً» ؛ ۴ پس گويد : كه اين همان است كه خيّام گفته است : «گر مى نخورم علم خدا جهل بود» و در جواب او گفته اند كه : علم ازلى علّت عصيان نيست و اين گمانى است باطل ؛ زيرا كه فرق است ميان
1.محمّد (۴۷) : ۱۱.
2.آل عمران (۳) : ۱۲۲ و ۱۶۰ ؛ مائده (۵) : ۱۱ ؛ توبه (۹) : ۵۱ ؛ إبراهيم (۱۴) : ۱۱ ؛ مجادله (۵۸) : ۱۰ ؛ تغابن (۶۴) : ۱۳.
3.نهج البلاغة ، ص ۱۲۳ ، خطبه ۹۰.
4.شرح اُصول الكافي، مازندراني ، ج ۸ ، ص ۱۹۳.