كوه و كُتَلِ راه علم و عمل (امريه) - صفحه 534

كما قال عزّ وجلّ : «أَلَيْسَ اللّه بِكَافٍ عَبْدَهُ»۱ وكما قال مؤمن آل فرعون «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلَى اللّه إِنَّ اللّه بَصِيرُ بِالْعِبَادِ * فَوَقَاهُ اللّه سَيِّئاتِ مَا مَكَرُوا»۲ وغير ذلك. إنّ المؤمن الموقن المتوكل المفوّض أمره إلى اللّه إذا بلغ إيمانه وإيقانه وتوكّله وتفويضه حدّ الكمال لا ينظر إلى الأسباب والوسائط في النفع والضرر ، ولا يتعلّق قلبه بها أصلاً ، وإنّما كان نظره إلى مسبّب الأسباب، ويتعلّق قلبه به وحده.
وأمّا من لم يبلغ حدّ الكمال ، ولم يغلب عليه مشاهدة اليقين ، كآحاد المؤمنين ، فإنّه يخاطب بالفرار قضاء بالحقّ الوسائط. هذا الذي ذكرنا من باب الاحتمال ، واللّه أعلم بحقيقة الحال. ۳
مؤلّف گويد : اين احتمال از اينكه مبنى است بر بودن افعال عباد به قدر لازم و قضاى حتم و اين باطل است، پس بطلان آن بنابر بطلان مبنىٌّ عليه ظاهر است.
آرى آنچه در مرتبه توكّل و ايمان كلّ گفته ، ظاهر اخبار بسيار ، بلكه صريح بعضى بر اين شهادت مى دهند و از اين حُلى ديگر براى جواب آدم در حديث سابق ، مفهوم مستعدّ آن تواند شد.

در سبب سازيش من حيرانمدر سبب سوزيش سوفسطائيم
حاصل مدّعا در خاتمه سدّ سكندرنما آنكه : مسأله افعال عباد منوط است به مسأله قدر و قدر بحرى است بسيار زخّار پر از ماهى و مار.
پس ناچار رستگارى در سوارى كشتى باشد كه نوح اهل بيت عليهم السلام ، در اين طوفان بى پايان ساخته اند و به آن «لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّه »۴ را برافراخته اند ؛ يعنى خير و عافيت در آن است كه در اين باب اكتفا شود به آنچه از معصوم عليهم السلام مرسوم است كه امروز عاصمى بجز آن نيست و مثل بنى اسرائيل طالب تفصيل نبايد شد كه بيم غرق است.
و آن در قدر چنان است كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام در حديث سابق به سائل

1.زمر (۳۹) : ۳۶.

2.غافر (۴۰) : ۴۴ و ۴۵.

3.شرح اُصول الكافي، مازندراني ، ج ۸ ، ص ۱ ۹ ۱.

4.هود (۱۱) : ۴۳.

صفحه از 536