شرح حديث «ستّة أشياء ليس للعباد فيها صنع» - صفحه 566

ذلك فايده بر اين استدلال مترتّب نمى شود ؛ چرا كه آن خصم كه حضرت اين استدلال را در برابر او كرده ، مى بايد كه علم اضطرارى به معارف الهى داشته باشد و از روى مكابره و عناد و جحود انكار مى كرده باشد و بر تقدير عناد ، اين تبصره و ارشاد فايده نخواهد بخشيد .
و در اخبار اهل بيت ، نظاير و اشباه اين اخبار بسيار است و اگر همه را بشماريم سخن دراز مى شود و همين قدر كه گفتيم كافى است .
و پوشيده نماند كه در حديث گاهى واقع شده كه عباد در معرفت تأثيرى ندارند و مراد اين است كه عبد در تحصيل معرفت ، مستقّل نيست ، مانند حديثى كه وارد شده است كه :
معرفت مكتسب نيست و اگر معرفت مكتسب مى شود ، همه كس راه هدايت را سلوك مى كرد و به راه ضلالت نمى افتاد و حال اينكه ، جمعى كثير از بنى هاشم و غيرهم به ضلالت افتاده اند و راه حقّ را نيافته اند و اگر مردم استطاعت مى داشتند ، راه حقّ را به دست آورده ، محبّت ما را شعار خود مى كردند ؛ چرا كه همه كس مى خواهد كه گمراه نشود ، پس اگر حايلى و مانعى او را از اصابت حقّ نبوده باشد ، چرا حقّ را درنمى يابد ۱ .
و ظاهر است كه اين دليل ، دلالت بر آن مى كند كه او مستقلّ نيست ، نه اينكه هيچ تأثيرى در آن ندارد و اگر نه ، اكثر افعال جوارح از اين قبيل است كه آدمى مى خواهد و ميسّرش نمى شود ، چه همه مردم تحصيل مال و جاه ۲ مى خواهند و بسيارى را ميسّر نمى شود و بسيارى از طاعات مانند حجّ و نماز و غير اينها مردم را ميسّر نمى شود و حال اينكه خواهان آن هستند و هيچ كس نمى تواند گفت كه آدمى در آن دخلى ندارد و مكتب نيست.
و الحاصل مطلب اين است كه اگر معرفت امرى بود كه عباد را در آن قدرت تامّه بود و بعد از تمام قدرت ، تكليف به آن شده بود ، كسى از معرفت محروم نمى شد ،

1.قرب الإسناد ، ص ۱۵۶ ؛ بحارالأنوار ، ج ۵ ، ص ۱۹۹ ، ح ۲۰ (به نقل از قرب الإسناد) .

2.ب : جاه و مال .

صفحه از 570