كشف الكنوز في الاستكشاف عن الرموز - صفحه 41

مى فرمايند : آيا ندانسته است كسى كه رسيده و وارد شده او را بليّه اى از بلاياى نازله از جانب من ، به درستى و راستى كه شأن چنين است كه قادر و مسلّط بر دفع و ازاله آن حادثه ، احدى غير از من نيست مگر بعد از اذن من؟!
حاصل : جاى آن نيست كه جزم كرده شود به ندانستن آن كس مذكور ، از جهت وجود دلايل و شواهد مفيده ، قطع از براى هر كس كه كاشف الضرّ ، كسى غير از جناب اقدس الهى نمى تواند بود .
و قوله : و ما ۱ لي أراه لاهياً عنّي أعطيتُه بجودي ما لم يسألني ، ثمّ انتزعتُه عنه ، فلم يسألني ردّه ، و سأل غيري .
مى فرمايند : چه چيز است مرا و چه باعث مرا ، كه مى بينيم عبد مرا ، معرض و روگردان از من و مى بخشم او را به سبب جود و جواديّت من ، چيزى را كه بنده من درخواست نكرده از من ، پس وا مى گيرم آن چيز را از آن بنده ، پس سؤال نمى كنند مرا كه به او پس دهم و سؤالِ ردّ او از غير من مى كنند .
و حاصل كلام تعجّبى است از جناب اقدس الهى از حال بنده ، كه او را به اين صفت و حال مى بيند و به حسب ظاهر ، سؤال از سبب و باعث اين رويّه مذكوره است و سبب ـ في الواقع ـ جود جناب اقدس الهى و غفلت و خباثت عبد است و اين معلوم وى است ، ولى منظور ، نفى و انكار عبد است كه جاى ديدن او به اين صفت نيست .
قوله : أفيراني أبدءُ بالعطاء قبلَ المسألة ، ثمّ اُسأل فلا اُجيب سائلي .
مى فرمايند : آيا مى بيند بنده من مرا كه ابتدا كنم به بخشايش ، پيش از درخواستن كردن از من ، پس آنكه درخواست كرده شوم و از من بخواهد ، اجابت نكنم سائل مرا و مضايقه كنم .
و استفهام در اينجا نيز بر وجه انكار است ، يعنى : نيست چنين و تصوير به صورت استفهام از براى اشاره به نظير نكته سابقه است .

1.مصدر : «فما» .

صفحه از 44