كشف الكنوز في الاستكشاف عن الرموز - صفحه 42

قوله : أبخيلٌ أنا فيُبَخّلني عبدي ، أوليس الجود والكرم لي ، أوليس العفوُ والرحمة بيدي ، أوليس أنا محلّ الآمال ، فمن يقطعُها دوني؟!
مى فرمايند : آيا بخيلم من در عطا ، كه بخل مى ورزد مرا عبد من در سؤالِ حوائج خود را از من و بخل در سؤال و عدم سؤال از من مسبَّب از سوء اعتقاد بخل است در من و نيست همچنين كه او اعتقاد كرده و آيا نيست بخشش و عطا از براى من و صفت و حال من و آيا نيستم من جواد و كريم؟!
يعنى از عدم سؤال معلوم مى شود كه مرا ، كريم و جواد نمى داند ، نيست چنين كه او اعتقاد كرده است . آيا نيست درگذشت از تقصير و آمرزش و عطا در يد قدرت من ، كه بنده من ، سؤال از گذشتِ تقصير و طلب مغفرت سيّئات عمل خود از من نمى كند؟! چنين است كه بنده من اعتقاد كرده و توهّم نموده؟!
و آيا نيستم من تنها و بى شريك در محلّ توجّه و عرض آمال و آرزوها بودن ، چنانكه عبد من توهّم كرده و الّا عرض آرزوها بر من مى نمود و قطع سؤال از من نمى كرد و بد اعتقادى است كه كرده ، البتّه بى شريكم در انجاح مقاصد و محلّ اميدها بودن ، پس كيست كه قطع مى كند آرزوها را از نزد من و به نزد كه مى رود؟! و قطع آرزو از نزد من يا به آرزو نكردن است و اين از براى بنده اجوفِ سراپا احتياج ، ممكن نه و يا به توجيه آمال است به جانب ديگرى و كيست در دارِ وجود ، كه مؤثّر تواند بود غير از من؟! واللّهُ هو الغنيُّ و أنتم الفُقَراءُ .
قوله : أفلا يخشى المؤمّلون أن يؤمّلوا غيري؟!
مى فرمايند : آيا پس نمى ترسند اميدواران قضاى حوائج در اميدوار شدن از غير من ، از اينكه نااميد شوند و در هاويه وبال و نكال افتاده ، مقطوعُ الآمال حاضر و ملوم گردند؟!
قوله : فلو أنّ أهل السماوات والأرض ۱ أملّوا جميعاً ، ثمّ أعطيتُ كلّ واحد منهم مثل أمّل

1.مصدر : «أهل سماواتي وأهل أرضي» .

صفحه از 44