محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بيان ميدارد و ميافزايد که در آن هنگام، اين آيه شريف، نازل گرديد و آنها گفتند که ما به ولايت خدا و رسول او و مؤمنان راضي هستيم ( أسباب نزول القرآن: ص201). امّا در نقل دوم، در ادامه داستان آمده است که حضرت در اين هنگام، به طرف مسجد حرکت نمود. از مسجد، فقيري خارج ميشد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: «آيا کسي به تو کمک نمود؟». فقير گفت: آري. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد: «چه کسي؟». فقير، به علي بن ابي طالب عليه السلام اشاره نمود. در اين هنگام، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آيه 56 سوره مائده را تلاوت نمود (همان: ص201 ـ 202).
اين دو نقل، در واقع، با هم اختلافي ندارند؛ زيرا ميتوان چنين بيان داشت که نقل اوّل، داستان را تا نازل شدن آيه بيان ميدارد و با ادامه داستان، کاري ندارد؛ ولي نقل دوم، ادامه داستان را بيان داشته و شأن نزول آيه را به نحو کامل روشن ميدارد. در حقيقت، اين دو نقل، مکمل يکديگرند، نه اين که منافاتي با يکديگر داشته باشند. از طرفي هم نميتوان گفت که نقل دوم را افرادي، به متن اصلي، اضافه کردهاند؛ زيرا علاوه بر اين که تعداد روايات نقل دوم، بيشتر از نقل اوّل و شايد نزديک به تواتر باشد، شاهدي هم از رواياتي که بيان ميداشتند اين آيه، در شأن امير مؤمنان عليه السلام نازل شده، مؤيد اين نقل است (که در ادامه ميآيد).
امّا دسته سوم روايات، داستاني را در شأن نزول آيه در مورد عبادة بن صامت بيان ميدارند. اين روايات، داراي مشکلاتي است که شايد اعتماد محقّقان و محدّثان منصف را نسبت به اين روايات، کم و يا از بين ببرد. علّامه طباطبايي در باره اين دسته از روايات چنين ميگويد:
اين قصّه به غير از اين طريق (يعنى طريق ابن مردويه)، از ابن عبّاس نيز روايت شده و ما در سابق گفتيم (و مکرر هم گفته ايم) که اين روايات وارد شده، در شأن نزول تطبيق هايى است اجتهادى به شهادت نشانه هايى که در آنها به چشم مى خورد، مثلاً در روايات قصّه مورد بحث، مى بينيم که هفده آيه را نازل در مورد قصّه ابن ابىّ و يهوديان بنى قينقاع و بنى قريظه و بنى نضير مى داند با اين که در اين آيات، در رديف يهوديان، نصارا را هم ذکر کرده اند که هيچ دخالتى در اين قصّه نداشتند. نشانه ديگر اين که غير ابن ابى، ساير مسلمانان نيز در اين داستان، سر و کارى با نصارا نداشتند که اگر گفته شود نام نصارا از باب تطفّل يعنى به طور طفيلى ذکر شده، در پاسخ مى گوييم: اين سخن درست نيست و در قرآن، سابقه ندارد؛ چون در جاى ديگر قرآن، مواردى هست که متعرّض حال يهود شده و وقايعى را که بين مسلمين و يهود واقع شده و منافقين نيز در آن وقايع، دستى داشته اند، ذکر نموده و تنها نام يهود را بُرده و نامى از نصارا به ميان نياورده است، نظير آيات سوره حشر. بنا بر اين، چه چيزى باعث شده که تطفّل در اين جا جائز شده و در آن موارد، جائز نبوده؟
نشانه ديگرش اين است که اوّلاً اين روايت مى گويد: آيات سوره مائده، يعنى هفده آيه (51 ـ 67) در داستان عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى، نازل شده و بنا بر اين بايد