در اين نقل آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله وصيت نكرد و فرمود: خدا و مومنين ابا دارند كه در مورد خلافت اختلاف پيش بيايد. اگر اين روايت درست باشد، افرادي مثل امير المومنين كه با خلافت ابوبكر مخالفت كردند، اراده خدا را نقض كرده و از مومنين نيستند! (نعوذ بالله).
4) معمولا تعيين فردي را براي جانشيني هم به عنوان يک احتمال ذكر كردهاند ۱ ، هرچند جز عدهاي اندک مساله جانشيني علي عليه السلام را مطرح نكردهاند. اما شيعيان بالاتفاق معتقدند كه مورد وصيت مكتوب نمودن خلافت و جانشيني اهل بيت عليهم السلام بوده است كه قراين روشني اين مطلب را تاييد ميكند:
1. مقتضاي شرايط زمان احتضار پيامبر صلي الله عليه و آله اين بود كه به مساله مهم و سرنوشتساز جانشيني خود تصريح فرمايند. همچنين مقتضاي «لا تضلون بعدي ابدا» هم تعيين جانشين است. (به كلمه بعدي توجه شود).
2. حديث ثقلين قبل از اين ماجرا بيان شده بود كه بيان كننده اصل لزوم پيروي از اهل بيت است. لذا تعبيري كه در اين حديث آمده، شبيه تعابير حديث ثقلين است و با توجه به همين سابقه ذهني است كه خليفه دوم ميگويد: حسبنا كتاب الله. يعني از دو موردي كه پيامبر لحظاتي قبل دستور به پيروي آنها داد، براي ما كتاب خدا كافي است و ما اهل بيت را نميخواهيم. رسول خدا صلي الله عليه و آله حديث ثقلين را بارها در مناسبتهاي مختلف تكرار فرمودهاند كه يكي از آن موارد در اين لحظات پاياني عمر شريفشان است كه مردم دور بستر ايشان جمع شدهاند. ابن حجر عسقلاني در الصواعق المحرقه به روشني نقل ميکند که قبل از آن که جريان طلب کردن صحيفه و دوات پيش آيد، پيامبر به نزديک بودن وفات خود اشاره فرمود و کتاب خدا و عترتش را به عنوان مستمسک مسلمين معرفي کرد و سپس دست علي عليه السلام را گرفته و فرمود: «اين علي با قرآن است و قرآن با علي؛ اين دو از هم جدا نميشوند تا اين که در کنار حوض بر من وارد شوند و من از شما ميپرسم که چگونه بعد از من با آنها رفتار کرديد» ( الصواعق المحرقه: باب9 ح40 ص124).
اين نقل را حاكم در مستدرك خود و ذهبي در تلخيص خود از مستدرك آورده و بر صحت آن تصريح كردهاند و نقلهاي متعدد ديگر هم دارد.
3. روايتهايي در منابع اهل سنت موجود است كه به صراحت مورد وصيت را، خلافت علي عليه السلام بيان ميكنند. در نقلي ديگر ابن عباس از خليفه دوم در اوايل خلافتش تصريح بر اين مطلب
1.ر.ک: نووي در شرح صحيح مسلم، ابن حجر در فتح الباري، عيني در عمده القري في شرح صحيح البخاري، قسطلاني در ارشاد الساري، كرماني در شرح صحيح البخاري و افرادي مثل احمد امين در يوم الاسلام.